درس 14- براهین عقلی: از مباحث عقلی نترسیم، ما با براهین عقلی میشناسیم و زندگی میکنیم - عقل "او" را میشناسد و تصدیق میکند و ابتدا کاری با "اسمها" ندارد. (تکرار)
مقدمه:
برخی از مباحث عقلی یا به قول معروف فلسفی میترسند، چرا که گمان میکنند مباحثی بسیار تخصصی و البته سنگینی میباشند، در حالی که ما هر چیزی را با براهین عقلی میشناسیم و اساساً مبتنی بر براهین عقلی زندگی میکنیم. هر انسان عوامی میداند که خورشید علتی برای روشنایی و حرارت میباشد، یا میداند که تا اقلامی را تهیه نکند و کسی آنها را ترکیب نکند و نپزد، هیچ خوراکی تهیه نمیشود ...، پس همه "علت و معلول" را به حکم عقل فطری خود میشناسند. هر کسی میداند که حرکت بدون محرک و نظم بدون ناظم پدید نمیآید؛ همین که کدبانویی و یا مردی خانه را نظم میبخشد، به حکم عقل فطری است، میداند که نظم، ناظم میخواهد و ... .
یکی گفت: «مادهگراها [ماتریالیستها]، نمیتوانند اثبات کنند که ماده ازلی است؛ لذا میگویند: یک قدرت و انرژی خاصی سبب پیدایش شده که ما نمیشناسیم» - گفتم: «درست میگویند، و فرقشان با ما این است که ما آن نیروی فوق همه چیز و تمامی نیروها و نیروبخش را میشناسیم و میگوییم: "لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ" – البته بسیاری از آنان نیز میشناسند و میدانند، فقط نمیخواهند اقرار کنند!
در براهین عقلی، تفاوتی ندارد که بگویید: «او = هُوَ»، با بگویید: «نیروی برتر – الله – خدا – خالق و ...». عقل «او = هُوَ» را میشناسد و تصدیق میکند.
براهین عقلی محض
"براهین عقلی محض" که در عرصۀ علمی، تحت عنوان "فلسفه" مطرح میشوند، از "وجود" و اقسام آن بحث دارند و کاری با "اسمها" ندارند. به عنوان مثال عقل، بحث و اثبات میکند که «وجود یا واجب است و یا ممکن – یا ازلی (قدیم) است و یا حادث (پدید آمده) – علت است و یا معلول و یا ...»؛ حالا که این اسم هر کدام را چه بگذارند، در براهین عقلی محض مطرح نیست.
عقل "او= هو" را میشناسد و تصدیق میکند
براهین عقلی به اثبات میرسانند که وجود یک حقیقت است – وجود یا واجب است و یا ممکن – چون دور و تسلسل باطل است، سلسله علل به "علت غایی" میرسند و ...، حالا نامش را الله بگویند، یا خدا، یا خالق و یا ...، موضوع براهین عقلی نیست.
پس، عقل ابتدا فقط "او = هو" را میشناسد و وجودش را تصدیق میکند، بدون هیچ نامی. عقل با استدلال حکم میکند که "اویی" وجود دارد که حیّ است، علیم و حکیم و قادر است - خالق و ربّ است و ...؛ حال نامش را یک نیروی فوق العاده بگذارند، یا الله، خالق، خدا، God و یا ...، موضوع استدلالهای عقلی نیست [این مباحث در علم کلام مطرح میشود].
در آیات بسیاری، در معرفی خداوند سبحان، فقط اشاره به "او = هُوَ" شده است، مانند: «هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» - «هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ» - «إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ» و ...، که بحثش در جلسات گذشته مطرح شد (جلسه نهم).
و البته وقتی مصداقی برای او معرفی میشود، مثل این که بگویند: «ما از هیچ خلق شدهایم - ماده ازلی است – یا این بُت یا گوساله إله است و ...؛ عقل آن را در چارچوبهای فطری قرار میدهد و با دلایل عقلی ثابت میکند که چنین نیست؛ حال خواه در درون فرد باشد، یا در مباحثات علمی (فلسفی) مطرح شوند.
وجود خداوند سبحان، نیازی به اثبات ندارد
در مباحث عقلیِ اسلامی (فلسفه اسلامی)، در وجود خداوند سبحان شکی نیست که نیاز به اثبات داشته باشد. چرا که "شک" نیز باید یک تردید عقلی باشد، و عقل در وجود او تردیدی ندارد.
«قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ - رسولان آنها گفتند: «آيا در خدا شكّ است ؟! خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده؟ (ابراهیم علیه السلام، 10»
در علوم عقلی یا فلسفۀ اسلامی، وجود به "وجود بخش" و هستی به "هستی دهنده" و به طور کلی مخلوق به "خالق" شناخته میشود؛ چنان که سیدالشهداء علیه السلام، در دعای عرفه [که دعای معرفت (شناخت) است]، چنین عرض نماید:
«كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ؛ اِلَيْكَ اَيَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيْسَ لَكَ حَتّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ؛ لَكَ مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ اِلى دَليلٍ يَدُلُّ عَليْكَ»
- چگونه استدلال شود بر وجود تو به چيزى كه خود آن موجود در هستيش نيازمند به توست و آيا اساساً براى ما سواى تو ظهورى هست كه در تو نباشد تا آن وسيله ظهور تو گردد؛ تو كِى پنهان شدهاى تا محتاج بدليلى باشيم كه به تو راهنمائى كند و چه وقت دور ماندهاى تا آثار تو ما را به تو واصل گرداند ... ؟!
پرسش متذکرانۀ خداوند از عقول
از اینرو شاهدیم که اولاً خداوند متعال، در قرآن مجید، برای اثبات وجود خودش استدلال نمیآورد، بلکه متذکر (یادآور) میگردد و تصریح دارد که من همه جا آشکارم و عقل و قلب شما مرا میشناسد، پس انکار نکنید! ثانیاً تأکید دارد که در بندگی و اطاعت (عبادت)، شرک نورزید.
حتی شعار «لا إله الّا الله» که اقرار به آن، اولین شرط و نخستین گام مسلمانی میباشد، در راستای اثبات وجود خداوند سبحان نمیباشد، بلکه در نفی "إله بودن" و "إله گرفتن" هر کسی یا هر چیزی به غیر از اوست.
اول میفرماید: «الله»، بعد میفرماید که زمین و آسمان را خلق کرده، میمیراند و زنده میکند، ربوبیّت میکند و رزق میدهد و ...، یعنی در وجودش که شکی نیست، فقط بدانید که خالق، مالک، رب و رازقی جز او نیست، پس در بندگی و اطاعت، شریک نگیرید و شرک نورزید.
●- خداوند متعال، برای عقل انسان که مورد بیتوجهی و غفلت قرار گرفته، پرسشهای عقلی مطرح میکند تا متوجه و متذکر گردد، و از منکرین نیز پاسخ عقلی و برهانی میخواهد تا تفکر و تعقل کنند، نه این که با پیروی از هوای نفس، پاسخ شعاری بدهند؛ مانند:
«أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ» (النّمل، 60)
- (آيا آنان كه معبود شما هستند بهترند) يا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده؟! و براى شما از آسمان، آبى فرستاد كه با آن، باغهايى زيبا و سرورانگيز رويانديم؛ شما هرگز قدرت نداشتيد درختان آن را برويانيد! آيا معبود ديگرى با خداست ؟! نه، بلكه آنها گروهى هستند كه (از روى نادانى، مخلوقات را) همطراز (پروردگارشان) قرار مى دهند!
«أَمَّنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» (النّمل، 61)
- (شریکانی که قائل شدید بهترند) يا كسى كه آفرينش را آغاز كرد، سپس آن را تجديد مىكند، و كسى كه شما را از آسمان و زمين روزى مىدهد؛ آيا معبودى با خداست ؟! بگو: «دليلتان را بياوريد اگر راست مىگوييد!»
«أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ» (الطّور، 35)
- آيا از هيچ خلق شدهاند يا آنكه خودشان خالق [خود] هستند؟!
«أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَلْ لَا يُوقِنُونَ» (الطّور، 36)
- آيا آسمانها و زمين را [آنان] خلق كردهاند؟! [نه] بلكه يقين ندارند.
●- اینها همه پرسشهایی است که عقل سلیم –که حجّت باطنی خداوند در وجود انسان است- بدان پاسخ صحیح میدهد و البته در قالب اقامۀ برهان برای خودش و یا عقول دیگران، دلایل و براهین عقلی میآورد.
حتی دلایل عقلی، مستلزم فیلسوف شدن نمیباشد. پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، به پیرزن عوام و ریسندند و پرسیدند: «رب تو یا خدا تو کیست؟» او گفت: «الله وحده لا شریک له»، که بهترین و درستترین پاسخ است. اما ایشان رها نکردند، چرا که اصول دین تحقیقی است، نه شعاری و تقلیدی؛ لذا پرسیدند: «از کجا فهمیدی؟" او به چرخ ریسندگی خود اشاره کرد و دلیل عقلی آورد که «اگر من این را بچرخانم میچرخد و اگر نچرخانم، به خودی خود نمیچرخد، پس گردش زمین و آسمان نیز چرخاننده دارد»!
●- این همان مبحث عقلی یا فلسفی "حرکت و محرک" است که دست کم از دوران ارسطو به بعد، یکی از موضوعات اصلی برای فلاسفه بوده و هست؛ اما آن پیرزن عوام، بر اساس عقل فطری به این نتیجه رسید و استدلال نمود.
- تعداد بازدید : 504
- 8 فروردین 1403
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اصول اعتقادات