درس 12- براهین عقلی: عقل، ارزشمندترین نعمتی است که خداوند متعال به انسان موهبت نموده؛ اما دلیل عقلی برای کسی است که شهود عینی ندارد و نمیبیند. (تکرار)
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
مقدمه :
شاید برخی گمان کنند که مباحث عقلی و استدلالی که اصطلاحاً به آن "فلسفی" نیز گفته میشود، مباحث بسیار سنگینی است که فهم آنها راحت و شیرین نیست، در حالی که همگان با "عقل" میشناسند و زندگی میکنند!
برخی نیز تحت عنوان "مخالفت با فلسفه"، حتی چنان متعصبانه جبههگیری میکنند که دانشمندان علوم عقلی را تکفیر میکنند! اینها نیز بازی خوردهاند و نمیفهمند که در واقع عقل و براهین عقلی را رد میکنند که عین دیوانگی میباشد! و البته راهی هم ندارند، چون برای مردود شمردن علوم عقلی (فلسفه) نیز باید دلایل عقلی اقامه کنند، نه این که مجلس ذکر لعن بر علمای والامقام در این عرصه برگزار کنند!
جداسازی "فلسفه و کلام" و بالتبع ایجاد دو گروه متخاصم تحت عنوان طرفداران هر یک، ترفند شیطان است برای انحراف هر دو گروه.
جداسازی "فلسفه و کلام" و بالتبع ایجاد دو گروه متخاصم تحت عنوان طرفداران هر یک، ترفند شیطان است برای انحراف هر دو گروه.
خداوند متعال، برای امکان شناخت، ابتدا به انسان "عقل" داد و سپس پیامبرانش را گسیل نمود و به آنها نیز ابتدا "بیّنه = براهین عقلی" داد و سپس معجزه؛ اما برای کسی که "عقل" ندارد، نه بیّنه و برهان فایدهای دارد و نه معجزات عینی. چنان که بسیاری پس از شندن براهین گفتند: «پدران ما هرگز چنین نگفتند و ما به دین پدران خود هستیم!» و پس از دیدن معجزات نیز گفتند: «همه سحر و جادویی است که ما از انجام آنها عاجزیم!»
●- امام کاظم علیه السلام، در بیانی کوتاه ولی ژرف و قابل توجه و تأمل فرمودند:
«إنَّ للّه ِعَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ : حُجَّةً ظاهِرَةً ، و حُجَّةً باطِنَةً ، فأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ و الأنبِياءُ و الأئمَّةُ عليهم السلام ، و أمّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ» (الكافي : 1/16/12)
- خداوند را بر مردمان دو حجت است: حجتى بيرونى و حجتى درونى. حجت بيرونى همان فرستادگان و پيامبران و امامان عليهم السلام هستند و حجت درونى همان خردها (عقول).
عقل به نور علم میبیند
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند:
«مَثَلُ الْعَقْلِ فِى الْقَلْبِ كَمَثَلِ السِّراجِ فى وَسَطِ الْبَيْتِ» (علل الشرايع، ص ۹۸، ح ۱)
- عقل در دل (جان آدمی)، همانند چراغ در ميان خانه است.
"عقل، به نور علم میبیند"؛ لذا کسی که عقل دارد، اما علم ندارد، مانند صاحب دو چشم بینایی است که در تاریکی کامل فرو رفته و تا نوری نتابد، هیچ چیز را نمیبیند – و کسی که علم دارد، اما عقل ندارد، مانند نابینایی است که حتی تابش نور خورشید نیز سبب دیدن و راهیابیاش نمیگردد.
خداوند متعال، به آدمی نیروی عقل را موهبت نمود و دو کتاب عظیم خلقت و وحی را برایش گشود، تا بخواند و کسب علم کند و به نور علم، همه جا را برای عقل روشن کند، تا عقل بتواند ببیند و بشناسد.
خداوند متعال، به آدمی نیروی عقل را موهبت نمود و دو کتاب عظیم خلقت و وحی را برایش گشود، تا بخواند و کسب علم کند و به نور علم، همه جا را برای عقل روشن کند، تا عقل بتواند ببیند و بشناسد.
آن چه با عقل میشناسیم، بیش از آن است که با چشم میشناسیم
"مادهگراها"، در عربی به آنها "دهریون" گفته میشود و امروزه نام غربی "ماتریالیستها" را بر خود گذاشتهاند تا بسیار فکورانه به نظر رسد؛ مدعیاند که «به جز محسوسات، هیچ چیزی وجود ندارد که قابل شناخت باشد و آدمی نیز ابزار شناختی به جز پنج حسّ خود ندارد»؛ در حالی که برای اثبات همین ادعا نیز باید دلیل عقلی بیاورند!
آدمی با حواس پنجگانۀ خود، حتی از همین جهان ماده نیز چیز زیادی نمیبیند و هر چه ببیند را نیز به نیروی عقل میشناسد.
*- ابتدا با همین چشم سر، به بدن خود بنگرید. چه میبینید؟ فقط بخشی از ظاهر و آن هم پوستش. آدمی حتی نمیتواند سر، گردن و پشت خود را ببیند، مگر در آینه! اما میگوید: «من پشت دارم، چرا که تکیه میدهم – چشم و بینایی دارم، چون اگر نور به چیزی بتابد، آن را میبینم- گوش و شنوایی دارم، چون صداها را میشنوم – حرکت دارم، چون راه میروم و کارهایی را انجام میدهم – و عقل دارم، چون فکر میکنم». و تمامی اینها دلایل و برهان عقلی میباشند، حتی برای دیدن و شناختن مادیات.
دلیل عقلی برای کسی است که شهود عینی ندارد و نمیبیند
کسی که در ساحل ایستاده و دریا را میبیند، یا سوار بر قایق و کشتی شده و روی آب حرکت میکند، هرگز نمیگوید: «من در وجود دریا شک دارم و وجودش را با دلیل برای من به اثبات رسانید!» اگر انسانی را در حال حرکت و یا پرندهای را در حال پرواز ببینید، هرگز نخواهید گفت: «آیا زنده هستند، به چه دلیل؟»؛ اما اگر انسان یا حیوان افتادهای را ببینید، میپرسید: «آیا زنده است؟» اگر بگویند: «بله»، میپرسید: «از کجا معلوم و به چه دلیل؟» به شما پاسخ میدهند: «چون نبض دارد، نفس میکشد، بدنش گرم است و ...»؛ اینها همه دلیل و برهان عقلی برای زنده بودن است؛ یعنی آدمی محسوساتش را نیز به عقلش ارجاع میدهد تا با دلیل بشناسد.
پس، از آنجا که با حواس پنجگانه، چیز زیادی را درک نمیکنیم و با چشم سر نیز به جز اندکی از سطوح را نمیبینیم، باید با "عقل" ببینیم و بشناسیم.
باید خدا را ببنیم تا بشناسیم
اگر صد کتاب در توصیف دریا به کسی بدهید که دریا را نه مستقیم دیده است و نه در فیلم و عکس و نقاشی، و صد دلیل علمی با نتیجهگیری عقلی برایش بیاورید، هرگز شناخت درستی از دریا نخواهد داشت؛ اما وقتی دریا را مستقیم و یا غیر مستقیم دید، دیگر کتاب و دلیل نمیخواهد، مگر آن که بخواهد علوم و شناخت خود را افزایش دهد.
*- پیش از این بیان شد که هیچ ذاتی قابل شناخت نیست، بلکه همه چیز با نشانهها (اسمهایش) شناخته میشود؛ حتی خودمان را نیز با نشانههایمان میشناسیم، چنان که میگوییم: «من انسان هستم، زنده هستم، مسلمان هستم، مرد/زن هستم، ایرانی هستم و ...»؛ اینها همه نشانههای ماست، نه ذات ما. چنان که این نشانهها در افراد متفاوت فرق دارند و گوناگون هستند؛ اما دلیل وجودشان و نشانههایی برای شناختشان میباشند.
*- خداوند متعال، در عین حال که چه در کتاب خلقت و چه در کلام وحی، صدها دلیل عقلی برای اثبات وجود خود آورده است، میفرماید: نشانههای خودم را در وجود خودشان و بیرون از وجود خودشان به آنها نشان میدهم تا مرا ببینند و بشناسند:
«سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ» (فصلت، 53)
- به زودى نشانههاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مىدهيم تا براى آنان آشكار گردد كه او حق است؛ آيا كافى نيست كه پروردگارت بر همه چيز شاهد و گواه است.
*- اما، نکتۀ مهم و قابل توجه این است که "نشانه" خودش یک دلیل است؛ یعنی آدمی پس از ارجاع نشانهها (علم) به عقل، میشناسد و تصدیق میکند.
در امر شناخت، اکتفا به محسوسات، دیدن ظاهری و حتی علم به نشانهها، بدون ارجاع به عقل و نتیجهگیری عقلی و برهانی، مانند دیدن "قطعه تصاویر = تک فِرِمها" از یک فیلم بلند میباشد.
در امر شناخت، اکتفا به محسوسات، دیدن ظاهری و حتی علم به نشانهها، بدون ارجاع به عقل و نتیجهگیری عقلی و برهانی، مانند دیدن "قطعه تصاویر = تک فِرِمها" از یک فیلم بلند میباشد؛ یعنی در واقع، جز یک تصویر سطحی، چیزی را نشان نمیدهد و مفهوم، شناخت، مقصود و پیامی را منتقل نمیسازد.
از اینرو، خداوند متعال میفرماید: زمین و آسمان و وجود خودت و دیگران، همه نشانه است؛ «عالَم، یعنی علامتها و عِلم یعنی علامت شناسی» - چنان که غربیها تازه به این نتیجه رسیدهاند که «هیچ چیزی خودش نیست – همه چیز علامت است – و علم یعنی نشانه شناسی / رورتی»؛ من اینها را نشانت میدهم تا به عقلت ارجاع دهی.
پس، خداوند متعال به آدمی عقل را موهبت نموده تا علم به نشانهها را به آن ارجاع دهد و نتایج شناختی بگیرد. روند خلقت مادی انسان را که با حواس و علوم تجربی میتواند بشناسد را بیان میدارد، سپس میفرماید در آن تعقل کنید و نتیجه بگیرید که این همه عجایب، فاعل و خالق دارد. لذا ابتدا خودش را معرفی مینماید «هُوَ الَّذِي» و سپس نشانههایش (علومی) را بیان میدارد؛ چرا که علم (حتی علوم طبیعی و تجربی)، بدون نتیجهگیری عقلی، فایدهای ندارد و راهی را نشان نمیدهد.
«هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» (غافر، 67)
- او كسى است كه شما را از خاك آفريد، سپس از نطفه، سپس از علقه (خون بسته شده)، سپس شما را بصورت طفلى (از شكم مادر) بيرون مىفرستد، بعد به مرحلۀ كمال قوّت خود مىرسيد، و بعد از آن پير مىشويد و (در اين ميان) گروهى از شما پيش از رسيدن به اين مرحله مىميرند و در نهايت به سرآمد عمر خود مىرسيد؛ و باشد که تعقّل كنيد!
«كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» (البقره، 242)
- اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما شرح مىدهد؛ باشد که بیندیشید (تعقل نمایید)!
«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» (البقره، 164)
- در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتيهايى كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان زمين و آسمان مسخرند، نشانههايى است (از ذات پاك خدا و يگانگى او) براى مردمى كه عقل دارند (مىانديشند).
اینها همه نشانهها (علوم) مادی است، برای شناخت عقلی.
- تعداد بازدید : 993
- 25 اسفند 1402
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اصول اعتقادات