درس 8 – خداشناسی / هیچ ذاتی قابل شناخت نیست – هر چیزی با نشانههایش شناخته میشود. (باز پخش)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم
خدا شناسی – شناخت اسمها (نشانهها)
مقدمه:
کسی که به خداوند متعال ایمان آورده، لابد او را میشناسد که ایمان آورده، و کسی که ایمان نیاورده نیز باید ابتدا تعریف درستی از "خدا" داشته باشد، سپس رد و انکار کند و بگوید: «من قبول نمیکنم، باور ندارم و ایمان نمیآورم». بنابراین، هیچ باوری بدون شناخت، درست و مقبول نیست، لذا فرمودهاند: «اصول دین تحقیقی است»، یعنی هر کسی باید به اندازۀ سطح عقل، فهم و علم خودش، دلایل عقلی برای پذیرش داشته باشد و البته بکوشد که سطح خود را ارتقا بخشد.
هم چنین، هیچ انکار، تکذیب و کفری نیز نباید بدون برخورداری از تعریف و شناخت چیزی یا کسی که تکفیر میشود، صورت پذیرد!
●- حضرت امام صادق علیه السلام، در مباحثهای به ابن ابی العوجاء که مادهگرا (ماتریالیست) بود و دلیلی بر حدوث اجسام و مصنوع بودن میخواست، فرمودند «تو مصنوعی یا غیر مصنوع؟» او دید اگر بگوید که من مصنوع هستم، دلیل بر وجود صانع میباشد، لذا گفت: «من مصنوع نیستم»، امام به اقامه دلایل جهت اثبات مصنوع بودن او نپرداختند، بلکه گفتند: «به من بگو که اگر مصنوع بودی، چگونه میبودی؟»؛ او خیلی فکر کرد و هر چه زیر لب میگفت را نشانههای مصنوع یافت.
سپس امام فرمودند: «اگر من یک کیسه اشرفی به تو نشان دهم و بگویم در این کیسه اشرفی هست، و تو اصلاً ندانی که اشرفی چیست؟ آیا میتوانی منکر شوی و بگویی در این کیسه اشرفی نیست؟!» گفت: نه! امام فرمودند: پس چگونه در حالی که فرق مصنوع با غیر مصنوع را تشخیص نمیدهی، مدعی میشوی که من مصنوع نیستم؟!» (اصول کافی، ج1، کتاب التوحید)
حال کسی که از خدا تعریف درستی ندارد، چگونه منکر وجودش میشود؟!
●- به ظاهر روشنفکری در مجلسی گفت: «من خدا را قبول ندارم!»؛ به او گفتم: «خب تو قبول نداشته باش؛ با انکار تو، هیچ تغییری در حقایق عالم پدید نمیآید»؛ ناراحت شد و گفت: «این که جواب نشد!»؛ گفتم: «من جواب ندادم، بلکه تو خبر دادی که خدا را قبول نداری، من نیز گفتم به من چه، قبول نداشته باش»!
گفت: «نه، تو باید دلیل بیاوری و وجود خدا را اثبات کنی!» گفتم: «مگر تو دلیل آوردی و رد کردی؟! این تکبر است که گمان میکنید: شما میتوانید روی هوا حرف بزنید و هر کسی قبول ندارد، باید با دلیل رد کند!» - اما، ادامه دادم که: «اشکالی ندارد، فقط خدایی را که وجودش را قبول نداری، در چند جمله تعریف کن»؛ او سخنان شعاری سخیفی گفت و من گفتم: «باز هم جایی برای بحث نماند، چرا که ما در این نظر و انکار مشترکیم، چون من نیز موجودی با این تعاریف و اوصافی که تو بیان کردی را به خدایی قبول ندارم»!
پس، لازم است بدانیم که بیشتر کافران، نسبت به خدای موهوم وَهم خودشان کافر هستند و اصلاً شناخت و تعریف درستی از خدای حقیقی ندارند؛ و چه بسا بسیاری از آنان که گمان دارند خدا را میشناسند و به او ایمان دارند نیز به خدای موهوم وَهم خودشان ایمان آوردهاند، نه خدای حقیقی!
پس، لازم است که چه برای شناخت و ایمان به خدا، و چه برای رد، تکذیب، انکار و تکفیر خدا، ابتدا تعریف و شناخت درستی از خدا داشته باشیم.
اصل دوم - هیچ ذاتی قابل شناخت نیست
انسان میخواهد خدا را بشناسد، اما چون اولین نگاه آدمی جهت شناخت، مادی میباشد، ابتدا میپرسد: «خدا چیست؟!» و البته توجه ندارد که خداوند سبحان، ماده نیست و ماهیت خارجی از نوع (اندازه، شکل، رنگ، بو و ...) ندارد که "چیستی" داشته باشد و هر چیزی که چیستی و ماهیت خارجی مادی یا حدود داشته باشدد، مخلوق و محدود است، پس خدا نیست.
خداوند سبحان، با "عقل" شناخته میشود، پس پرسش صحیح آن است که پرسیده شود: «خدا کیست؟!» نه این که «خدا چیست؟!»
پرسش نخست پاسخ ندارد، چون نادرست است، اما پرسش دوم که درست است، پاسخ دارد، و زمین و آسمانها و هر چه در آنهاست، وجود خود انسان و نیز آیات قرآن مجید، همه پاسخ به این پرسش است که «خدا کیست؟»
●- از جمله خطاها در روند شناخت توسط انسان، این است که آدمی دوست دارد ابتدا "ذات" را بشناسد و گلهمند و معترض هم میشود که «چرا نمیتوان ذات خداوند سبحان را شناخت؟!» و چرا پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، ضمن دعوت به توحید (خداشناسی و خداپرستی) فرمودهاند: «تَفَكَّروا في كُلِّ شَيءٍ، وَ لا تَفَكَّروا في ذاتِ اللّه» (كنز العمّال : 5704)
- درباره هر چيزى بينديشيد، اما در ذات خدا نينديشيد.
این معترضان، نیندیشیدهاند که "فکر"، کار ذهن روی معلومات است برای رسیدن و معلوم کردن مجهولات؛ و مخلوق هیچ اشراف و احاطۀ علمی به خداوند خالقش ندارد و هیچ معلوماتی از حقیقت ذات ندارد که بخواهد در آن "فکر" کند و به نتیجه هم برسد! بنابراین، چنین تفکری، نه تنها انسان را به نتایج درست نمیرساند، بلکه او را به خیال، وهم و تصور میکشاند و در نهایت او خدا را تجسم میکند!
پس، باید به چند نکتۀ مهم توجه نمود:
یک – انسان هر چیزی را به هر مقداری که بشناسد، به همان مقدار به آن "احاطۀ علمی" یافته است. اما، اولاً: کوچک نمیتواند به بزرگ احاطه یابد؛ - و ثانیاً: آن چه مخلوق به آن احاطه [هر چند احاطۀ علمی] یابد، خالق و خدا نیست.
حال پرسش ایجاد میشود که آیا ما به هیچ وجهی نمیتوانیم خدا را بشناسیم، پس چگونه به او ایمان بیاوریم؛ و این که میگوییم: خدا خالق، مالک، ربّ و ارحم الراحمین است یعنی چه و آیا ما چنین احاطهای به او یافتهایم؟!
پاسخ این است که اولاً: آن چه در تعاریف بیان شده، همه اسمهای خداست، نه ذات مقدس او؛ و ثانیاً هر کسی به تناسب ظرفیت خود، احاطهای کم یا زیاد، به معانی و مفاهیم این اسمها مییابد و نه ذات خداوند سبحان، و البته هیچ کسی نمیتواند به کُنه و حقیقت همین اسمها نیز پیببرد.
به عنوان مثال: وقتی میگوییم: «خداوند متعال، حیّ، علیم و حکیم است»، چه میدانیم که حقیقت حیات، علم و حکمت چیست؟! بلکه فقط به اندازۀ فهم خود، مفاهیمی از این اسمها را درک مینماییم.
دو – اما نکتۀ مهمتر آن که نه فقط ذات خداوند سبحان، بلکه هیچ ذاتی قابل شناختن نیست. انسان حتی نمیتواند ذات خودش و یا حتی یک پشه، یا یک ذره را بشناسد، بلکه فقط "نشانه"ها را میشناسد.
به عنوان مثال: چگونه خودتان را معرفی میکنید و میشناسانید؟ میگویید: «من انسان، مرد/زن، مسلمان، ایرانی، بلند یا کوتاه، چاق یا لاغر، دارای مدرک تحصیلی کارشناسی یا دکتری میباشم و ...! تمامی اینها نشانهها (اسم)های شما میباشند و نه ذات شما.
آدمی، با گسترش علم توانسته هسته را بشکافد و به اتمهایش نیز برسد و شاید اتم را نیز بشکافد و ...، اما هیچگاه به ذات یک هسته نیز پی نمیبرد.
پس، هیچ ذاتی قابل شناسایی نیست و شاید بتوان گفت که «ذات هر چیزی، همان هستیاش میباشد که به او افاضه شده؛ و هستی یک حقیقت است».
هر کسی یا هر چیزی با نشانههایش (اسمهایش) شناخته میشود
بنابراین، عقل و علم و آن چه در عالَم هستی وجود دارد و برای ما قابل شناخت میباشد، نشان میدهد و اثبات میکند که «هر کسی یا هر چیزی با نشانههایش (اسمهایش) شناخته میشود، نه به ذاتش». خداوند سبحان نیز به اسمهایش شناخته میشود.
●- "اسم" یعنی "نشانه" و نشانۀ هر چیزی یا هر کسی، غیر از خودش است. وقتی میفرماید: «بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ»، به اسم الله – رحمان و رحیم اشاره دارد، نه به ذات مقدس او. چنان که اگر بگویید: «استاد شهید، آیت الله مطهری»، به چهار اسم و نشانۀ او که معرف استاد بودن، شهید شدن، آیت الله بودن و اسم خانوادگی مطهری است اشاره نمودهاید و نه به ذات او.
اسمها، الفاظ نیستند
دقت شود که "اسمها = نشانهها" الفاظ نیستند، بلکه حقایقی هستند که وجود دارند.
این الفاظ، خودشان اسم و نشانهای هستند برای مفهومی که آن را درک میکنیم؛ به عنوان مثال: اگر به زبانهای گوناگون بگوییم: «آموزگار – معلم – Teacher – Lehrer (آلمانی) و ...؛ این الفاظ خودشان اسم و نشانهای برای مفهومی هستند که همگان یک درک از آن داریم!
اما، مفهوم نیز خودش اسم و نشانهای است برای شناخت حقیقتی که وجود دارد و اگر وجود نداشته باشد، دیگر اسم و مفهوم، معنا و مصداقی نخواهند داشت.
پس، لفظ اسمی است برای مفهوم و مفهوم نیز اسمی است برای یک حقیقتی که وجود دارد.
«وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (الأعراف، 180)
- و اسمها (نشانههای برتر) نیکو از آن خداست؛ خدا را به آن (نامها) بخوانيد! و كسانى را كه در اسماء الحاد میورزند (در معنا و مصداق تحریف و جعل میکنند و این اسمها به دیگران اطلاق میکنند)، رها سازيد! آنها بزودى جزاى اعمالى را كه انجام مىدادند، مىبينند!
آیا مقصود از "الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى"، صرفاً الفاظ و مفاهیم آنها میباشد؟! آیا مقصود از «فَادْعُوهُ بِهَا»، این است که چندتا اسم، مانند الله، الرحمن، الرّحیم و ... را بدانیم و خدا را با این الفاظ بخوانیم؟!
خیر؛ بلکه "وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى"، یعنی هر چیزی که مظهر تامّ هستی و کمال باشد، نشانۀ خداست و به او تعلق دارد و خدا را باید با توسل به این مظاهر هستی و کمال شناخت و صدا کرد. لذا حضرت امام صادق علیه السلام، در ذیل این آیه فرمودند:
«نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا» (الکافی، ج 1، ص 143)
- قسم به خدا، ما آن نام های نیکو هستیم؛ [و] خداوند از بندگانش عملی را قبول نمیکند مگر با معرفت (شناخت) ما.
به عنوان مثال: "الرحمن الرحیم" اسم خداوند متعال است که مفهومی دارد، اما باید تعین خارجی هم داشته باشد تا ما بتوانیم بشناسیم؛ لذا رحمت [وجود بخشی] او را همه جا میبینیم، اما کمال این ظهور را در اشرف مخلوقاتش قرار داد و آخرین پیامبرش، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله را «رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ» معرفی نمود.
- تعداد بازدید : 478
- 12 اسفند 1402
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اصول اعتقادات