درس 1- عقیده (باز پخش)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم
مقدمه:
"اصول اعتقادات" یا "اصول دین"، اختصاصی به دین مبین اسلام ندارد؛ بلکه هر دین و مکتبی، یا هر نوع "جهانبینی"، مبتنی بر اصولی میباشد که زیرساختهای آن را تشکیل میدهد.
نکتۀ مهم و قابل توجه و تأمل این است که در "اسلام عزیز"، که دین خداست، لذا دین عقلانیت، علم و حکمت میباشد؛ "اصول اعتقادات = اصول دین"، تحقیقی میباشد و تقلید در آن جایز نیست.
تحقیقی بودن "اصول عقاید"، یعنی: کسی نمیتواند بگوید: «چون خداوند متعال در قرآن کریم و نیز پیامبر اکرم و اهل عصمت صلوات الله علیهم اجمعین فرمودهاند که توحید، معاد، نبوت، ولایت و امامت ... وجود دارد، پس من نیز معتقد شدم که وجود دارد؛ بلکه هر کسی باید در سطح خودش، با دلایل عقلی و فهم قلبی به این نتایج برسد.
در حکایت آن پیرزن ریسنده خواندهاید که وقتی پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله از وی پرسیدند: «خدای تو کیست؟» و او عرض کرد: «الله وحده لا شریک له»، حضرت با یک آفرین رها ننمودند، بلکه پرسیدند: «از کجا فهمیدی؟» و او استدلال آورد: «اگر من این چرخ را نچرخانم، نمیچرخد، پس زمین و آسمان و ...، چرخاننده دارد».
بنابراین، کسی که اصول عقاید اسلام را قبول دارد، باید برایش دلایل عقلی داشته باشد، و کسی که قبول ندارد و یا کافر است نیز باید برای جهانبینی و اعتقادات خود، دلیل عقلی داشته باشد.
خداوند سبحان، برای عقلی که جهت شناخت به انسان موهبت نموده، آنقدر ارزش قائل است که حتی به کفار و یا گرویدگان به سایر خرافات میفرماید: «أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ – آیا با الله، إله دیگری وجود دارد؟! برهان (دلیل) خود را بیاورید، اگر راست میگویید / النّمل، 64».
مقصود از اعتقادات مبتنی بر دلایل عقلی، این نیست که همگان باید حکیم و فیلسوف شوند، بلکه هر کسی مکلف است در سطح خودش فکر کند و نتیجه بگیرد، و البته "عقل به نور علم" میبیند؛ لذا مطالعه یک امر ضروری میباشد.
درس 1
عقیده (عقاید):
●- "عقیده"، میتواند بر مبنای "شناخت" باشد، اما به معنای شناخت نیست؛ چنان که انسان شناختهای بسیاری حاصل میکند، اما هیچ الزامی ندارد که به آنها "عقیده" نیز داشته باشد، چنان که ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و انس خداوند سبحان و معاد را میشناسند، پیامیر و اهل بیت علیهم السلم را نیز میشناسند، اما اعتقاد ندارند! ابلیس لعین نیزنه تنها خدا را میشناخت، بلکه به عزّت او قسم یاد کرد که بندگان غیر مخلصش را منحرف میکند؛ بنابراین نسبت بندگان مخلص خدا نیز شناخت داشت و البته میدانست که راه نفوذی به آنان ندارد:
«قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» (ص، 82 و 83)
(ابلیس) گفت: «به عزّتت سوگند، همۀ آنان را گمراه خواهم كرد * مگر بندگان خالص تو، از ميان آنها».
●- "عقیده"، میتواند بر مبنای "تفکر" باشد، اما به معنای تفکر نیست.
هر توهم، تخیل و تصوری را نباید "تفکر" قلمداد نمود؛ "فکر"، کار ذهن روی معلومات است، جهت رسیدن و معلوم نمودن مجهولات؛ درست مانند حلّ مسائل ریاضی و یا معادلات دو یا چند مجهولی است که اگر معلوماتی نباشد، مسئله حلّ نمیشود و هیچ مجهولی، معلوم نمیگردد. هیچ گاه پرسیده نمیشود: «چند به اضافه چند، چند میشود؟»، بلکه میپرسند: «3+2 چند میشود؟».
"تفکر" میتواند در جهت حق باشد و یا در جهت باطل. آیات الهی، چه در زمین و آسمان، و چه در قرآن مجید، معلوماتی هستند که با تفکر در آنها میتوان مجهولهای بسیاری را معلوم نمود و ناشناختههای بسیاری را شناخت؛ چنان که تمامی علوم، مبتنی بر "تفکر" در دادهها به دست میآید، لذا فرمود که زمین و آسمان، برای امکان شناخت رام شما شد، تا بتوانید در آنها تفکر نمایید و حقایق را بشناسید:
«وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (الجاثیه، 13)
ترجمه: او آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، همه را از سوى خودش مسخّر شما ساخته؛ در اين نشانههاى (مهمّى) است براى كسانى كه میاندیشند!
همچنین، "تفکر" میتواند در جهت باطل باشد؛ چنان که سران نظام سلطه، برای استیلای خود به مردمان جهان و به بندگی کشاندن آنها و چپاول سرمایهها و ثروتهای دیگران، و تحمیل انواع ظلمها و جنایات خود بر مردمان، در معلومات و داشتههای خود "فکر" میکنند تا راهکارهای مجهول را بیابند و اهداف خود را محقق سازند. همچنین است تفکر یک سارق در معلومها، برای طراحی نقشه دزدی و ...؛ لذا خداوند سبحانی که میفرماید زمین و آسمان و قرآن را آیه (نشانه) قرار دادم تا بیندیشید، تفکر باطل را به شدت مغبوض میدارد و محکوم مینماید:
«إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ * فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ * ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ» (المدثر، 18 تا 20)
ترجمه: او (برای مقابله با قرآن و مبارزه با اسلام) انديشيد و اندازهگيرى نمود و سنجيد (نقشهای بر اساس اندازهها و دادهها کشید) * پس مرگ بر او باد، چگونه اندازه كرد؟! * باز هم مرگ بر و [که] چگونه اندازهگيرى كرد و سنجيد؟!
●- "عقیده"، "نظریه و ایسم" نیست، چرا که "نظریه"، فقط ظنّ و گمان است، لذا اعتقاد به گمان، معنا و مصداقی ندارد و عاقلانه نمیباشد.
خداوند متعال، نفرمود که "ظنّ و گمان" نداشته باشید، چرا که "ظنّ و گمان"، لازمه و مقدمه رسیدن به معلومات و مکشوفات میباشد، بلکه فرمود: «از ظنّ و گمان» پیروی نکنید، چرا که گمان، جای علم و حق را نمیگیرد:
«وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا» (النّجم، 28)
ترجمه: آنها هرگز به اين سخن دانشى ندارند، تنها از گمان بىپايه پيروى مىكنند؛ با اينكه «گمان» هرگز انسان را از حقّ بى نياز نمىكند !
●●- "عقیده" از ریشۀ "عقد" و به معنای "گره خوردن" میباشد. بنابر این، هر نوع باوری که با قلب و جان انسان گره بخورد، "عقیده" میشود، خواه حق باشد یا باطل – مبتنی بر علم، شناخت و تفکر باشد، یا مبتنی بر موهومات و خرافات! چنان که موحدان به یکتایی خداوند سبحان عقیده دارند و متقابلاً بتپرستان به اُلوهیت مجسمه، گاو و طواغیت زمان خود اعتقاد دارند.
فرعون فریاد برآورد: «يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي - اى بزرگان قوم من جز خويشتن براى شما إلهی (قابل وابستگی محض و اطاعتی) نمىشناسم / القصص، 38»؛ و سامری نیز با طلای مردم عوام، مجسمۀ گوسالهای را ساخت و گفت: «إله موسی و شما همین است!»
«فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ» (طه،88)
- آن گاه [از طلا و نقره و زیورهای مردم]، مجسمۀ گوسالهاى ساخت كه صداى گاو داشت سپس او و هم دستانش گفتند: اين است خداى شما و خداى موسى! بدين ترتيب سامرى خداى برحق و معجزات موسى را فراموش نمود (و یا آنها گفتند: إله این بود و موسی فراموش کرده و به دنبال آن به غار رفته است!)
امروزه نیز سران نظام سلطه به سرکردگی امریکا، همچون فرعون، فریاد: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى – من ربّ اعلی (صاحب اختیار و تربیت کنندۀ امور برتر) شما هستم / النازعات، 24» بر میآورند و میگویند: ما ابرقدرت هستیم و قابل بندگی و اطاعتی جز ما وجود ندارد! و البته دولتها و مردمان بسیاری نیز این دروغها و ادعاهای باطل را باور میکنند و اصول و فروعش، "عقیده" آنها میشود، یعنی با قلب و جانشان گره میخورد.
●- بنابراین، "عقیده"، آن باوری است که با قلب (جان) انسان گره میخورد؛ بین انسان و عقایدش، پیوند برقرار میشود؛ و البته علت، ریشه و انگیزۀ هر حرکت و رفتاری میشود، چرا که آدمی بر اساس و در جهت عقایدش گام برمی دارد.
شعار «إِنَّ الْحَیاةَ عَقیدَةٌ وَجِهادٌ – زندگی عقیده و جهاد در راه آن است»، حدیث نیست، اما شعار درستی است؛ زندگی تلاشی دشمنستیز در راستای عقاید میباشد.
شهید، آیت الله مطهری، رحمة الله علیه:
تفکر یکی از استعدادهای انسانی است که باید آزاد باشد تا بتواند شکوفا شود و موجب رشد و تکامل انسان گردد. اما عقیده ناشی از علت یا علل روانی، اجتماعی، خانوادگی و… است و ریشه در وجدان و باطن آدمی ندارد.
بسیاری از عقاید بشر ناشی از یک سلسله عادتها، تقلیدها و تعصبهاست و نه اندیشه و تفکر آزاد، و در حکم زنجیرهایی هستند که به دست و پای بشر بسته شدهاند. وظیفه متفکران و مصلحان این است که با عادات و سنتهای غلط موروثی که در ذهن و ضمیر انسانها رسوب کرده و جلوی رشد و تکامل آنها را گرفته، به روش منطقی و سنجیده مبارزه کنند و راه را برای تفکر صحیح و تکامل بخش باز کنند.
(آینده انقلاب اسلامی ایران، ص ۳۸-۴۱)
آیت الله مصباح یزدی، رحمة الله علیه:
واژه «اصول دین» را مىتوان به دو معناى عام و خاص بكار برد: اصطلاح عام آن در برابر «فروع دین» و بخش احكام بكار مىرود و شامل همه عقاید معتبر مىشود، و اصطلاح خاص آن، به اساسى ترین عقاید، اختصاص مىیابد. نیز مىتوان تعدادى از عقاید مشترك بین همه ادیان آسمانى مانند اصول سه گانه (توحید، نبوت، معاد) را «اصول دین» بطور مطلق و آنها را با اضافه یك یا چند اصل دیگر «اصول دین خاص» و یا با اضافه كردن یك یا چند اعتقادى كه مشخصات مذهب و فرقه خاصى است «اصول دین و مذهب» یا «اصول عقاید یك مذهب» بحساب آورد.
(پایگاه اطلاعرسانی آثار آیت الله مصباح یزدی - خداشناسی، ص 15)
- تعداد بازدید : 561
- 20 بهمن 1402
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اصول اعتقادات