سی درس دیگر اخلاق از قرآن کریم – بخش سوم: دروس 41 تا 45 / کوتاه و مفید، جهت آموزش به خود، خانواده، دوستان، شاگردان ... و منبعی برای دانشپژوهان و محققان
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
«اخلاق» که به معنای "موضعگیری" انسان در برابر هر چیزی و هر امری میباشد، متناسب با شناخت، باور و رعایت آدمی از "حق و حقوق" خود و دیگران شکل میگیرد. اما چه کسی به جز خداوند خالق و قادر «اندازهگذار»، میتواند "حقوق" را تبیین و ابلاغ نماید؟!
بنابراین، برای رسیدن به اخلاق حسنه و کمال انسانی، باید بکوشیم تا متخلق شویم به "اخلاق الله"، که تنها راهش، شناخت، باور و عمل به "وحی" میباشد.
درس چهل و یکم – هدف و جهت
«وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (البقره، 148)
و براى هر كسى جهتى است كه به سوى آن رو مىكند، پس در خوبىها سبقت بگيريد هر کجا که باشيد؛ خداوند همهى شما را خواهد آورد كه خداوند بر هرچيزى تواناست.
***
برخی گمان دارند که مسائلی چون: پرستش، دین، کتاب، امام، ولیّ، قبله و ...، به مسلمانان اختصاص دارند و اگر کسی موحد، مؤمن و یا مسلمان نباشند، از این رویکردها فارغ خواهد بود! اما اصلاً چنین نیست، بلکه اینها اموری فطری میباشند که در سرشت آدمی نهادینه شده و در همگان وجود دارند، با این تفاوت که هر کس به حق روی نیاورد، بدلیها و تقلبیها را جایگزین حقیقیها و اصلیها میکند.
از جمله این حقایق، "وجه و جهت" میباشد؛ "وجه" یعنی: "روی" و آن چه انسان به او [آن] روی میکند؛ در واقع هر رویکردی، نوعی جهتگیری میباشد.
هیچ کسی در هیچ موضع و هیچ کاری، بیهدف و بیجهت نیست، لذا فرمود: «وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا - و براى هر كسى جهتى است كه به سوى آن رو مىكند»؛ بنابراین، همه جهت دارند، منتهی توجهات و جهتها متفاوت میشوند. حتی ممکن است که چند نفر در موضع مشترکی قرار گیرند و کار واحدی انجام دهند، اما "توجه و جهت = رویکرد" آنها متفاوت باشد؛ مثل کسی که "قربة الی الله" نمازش را اقامه میکند و کار خیر انجام میدهد، و کسی که برای "ریا" نماز میخواند، و یا برای منافع شخصی و گروهی کار خیری انجام میدهد!
"اخلاقِ مؤمن" چنین است که اولاً تمامی مواضع و کارهایش، وجه الهی دارد، او دائماً "نظر میکند به وجهُ الله"، در هر کجا که باشد؛ و ثانیاً چون جهت خدایی دارد، نه تنها در انجام عمل خیر میکوشد، بلکه سعی میکند در این راه، پیشقدم و پیشرو باشد و از دیگران "سبقت" بگیرد.
برخی در گناه سبقت میگیرند، در اشاعۀ فساد (تباهی)، ناهنجاری فرهنگی و رفتاری و ...، زودتر از دیگران به میدان میآیند و سریعتر و بیشتر از دیگران حرکت میکنند؛ اما خداوند متعال از بندگان مؤمن خواسته، در انجام امور خیری که وظیفۀ اوست و به نفع دنیا و آخرت خودش، دیگران و جامعه میباشد، سبقت بگیرند.
درس چهل و دوم – امانتداری
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (الأنفال، 26)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به خدا و پيامبر خيانت نكنيد! و (نيز) در امانات خود خيانت روا مداريد، در حالى كه میدانيد.
***
"مؤمن"، کسی است که به خاطر معرفت و ایمانش، در امنیت الهی قرار گرفته است، و از اینرو، دیگران نیز نسبت به او، احساس امنیت میکنند؛ چنان که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله را حتی پیش از بعثت، به عنوان "امین" میشناختند.
"امانت"، یعنی چیزی که در اختیار شما قرار گرفته، اما نه تنها مالک آن نیستید، بلکه باید سالم و سلامت به صاحب و مالکش برگردانید.
"خیانت در امانت"، که در مقابل "رعایت امانت" قرار دارد، یعنی احساس مالکیت بر دارایی [معنوی و مادی] دیگران و دستدرازی به آن، سوء استفاده و یا ضایع کردن آن.
"وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ"، یعنی خودتان به حکم عقل، نور فطرت، وجدان دورنی و تذکر وحی، میدانید که "رعایت امانت"، نه تنها یک "فضیلت اخلاقی" و خوب است، بلکه واجب است و خیانت به هر شکلی که باشد، بد و مذموم میباشد.
●- اما، نکتۀ مهم این است که ابتدا فرمود: «به خدا و رسول خیانت نکنید» و سپس متذکر گردید که «در امانات نیز خیانات نکنید» و این دو امر را مترادف (هم ردیف) هم قرار داد.
حال "خیانت به خدا" چیست و مگر میشود به خدا خیانت نمود؟!
بله، میشود؛ چرا که او خالق و ربّ است و "مالک" همه چیز میباشد؛ بنابراین هر چه داریم، امانت اوست که نسبت به رعایت این امانت، از ما سؤال میکند، پس مسئول هستیم.
کسی که با اعضا و جوارحش مرتکب گناه میگردد، به چشمش، به دستش، به پایش، به زبان، گوش، شکم ... و نیز به عقل، شعور، فطرتش و قلب خودش و یا دیگران، که همه امانت اوست ظلم میکند، در واقع به او خیانت میکند.
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، خودشان، وجودشان که «رحمة الله للعالمین» میباشند، وحی و کتابی که برای ما آورده و به ما ابلاغ نمودهاند، سنّت و تعالیم ایشان، خاندان معظمشان که خداوند متعال در کلام وحی، "مودّت" آنان را اجر و نتیجه رسالت قرار بیان نموده است و ...، همه نعمات الهی به ما میباشند، و چون ما مالک آنها نیستیم، پس همه "امانتی" میباشند که باید رعایت نماییم و نباید به آنها خیانت کنیم.
"خیانت" در حق ایشان - "خیانت" در حق قرآن کریم - "خیانت" در حق اهل عصمت علیهم السلام، "خیانت" به اسلام و مسلمانان، همه "خیانت" به این امانات بزرگ (رسول ص) میباشند.
اما، "امانات مردم"، فقط پول یا کالایی نیست که نزد دیگران به امانت گذاشته میشوند؛ بلکه سرّ مردم که ما مطلع شدهایم، آبروی مردم، احترام مردم، ناموس مردم، بیت المال و آن چه به دیگران تعلق دارد، همه اماناتی است که نباید به آنها خیانت نمود.
"اخلاق مؤمن"، این چنین است که دیگران نزد او، احساس "امنیت" میکنند و میدانند که او به هیچ یک از امانات آنها، به قدر ذرهای، "خیانت" نمیکند.
درس چهل و سوم – دوست نشدن با دشمن خدا
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ» (الممتحنة، 13)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! با قومى كه خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستى نكنيد؛ آنان از آخرت مأيوسند همان گونه كه كفار مدفون در قبرها مأيوس مىباشند!
***
نکات بسیار مهمی در این یک آیه وجود دارد که برای اصلاح و کمال "اخلاق"، باید به آنها توجه نمود.
1- "ولایت"، معنانی گوناگونی دارد که همه ریشه در «دوستی و سرپرستی» دارد. بسیاری اصرار دارند که بگویند معنای "ولایت"، فقط دوستی است تا بتوانند از وجوب و ضرورت ولایت اهل بیت به عنوان سرپرستی فرار کنند! اما صرف دوستی، با واژگانی چون "خُلّت" بیان شده و به دوست، اگر واقعاً دوست باشد، "صدیق" نیز میگویند.
بنابراین، "ولایت" به معنای دوستی نیز به معنای "نزدیک شدن"، تا حدّی که موجبات همراهی، سرپرستی، سلطه و مدیریت را فراهم سازد گفته میشود.
2- به مؤمنان میفرماید: «از این نوع نزدیک شدن، دوستی و ولایت، با کسانی که مورد غضب خداوند متعال هستند، دوری و پرهیز نمایید»!
بدیهی است که دوستی و ولایت پذیریِ دشمن، خودش دشمنی با دوست و عدم پذیرش "ولایت" او میباشد. پس مؤمنی که خداوند متعال را ولیّ (دوست و سرپرست) خود میداند، با دشمن خدا و کسی که خداوند به او غضب کرده است، دوستی نمیکند و او را به سرپرستی خود برنمی گزیند.
انسان، با هر جماعت و گروهی هم سنخ شود، از همانهاست؛ پس آن که در صف مغضوبین خدا قرار میگیرد، خودش هم مغضوب خدا میشود.
3- متذکر گردیده که کفار، از آخرت مأیوسند، همان گونه که از مُردگان مأیوسند، و یا مُردگان کافر در قبور، از رحمت و مغفرت الهی مأیوسند.
"مؤمن"، خدا و معاد را میشناسد و باور دارد – "کافر" که یقیناً مادهگرا [ماتریالیست] میباشد، نمیشناسد و باور ندارد؛ پس مقصدشان و بالتبع راهشان، نه تنها از هم جداست، بلکه مغایر است - "مؤمن"، به رحمت خدا امیدوار است و همین امید حقیقی، به او هدف، انگیزه، جهت و نشاط زندگی میدهد – اما "کافر"، مأیوس از رحمت خداست و این یأس، به او ناامیدی از آینده، افسردگی، سیاهی، ظاهربینی، پلیدی و بالتبع خودنگری، خودخواهی و دشمنی با همگان را میدهد!
پس، هیچ سنخیتی بین مؤمن با کافر وجود ندارد که بخواهد با او دوستی کند، صمیمی و نزدیک شود و ولایت او را گردن نهد.
درس چهل و چهارم – لقمۀ حلال
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ» (البقره، 172)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از نعمتهاى پاكيزهاى كه به شما روزى دادهايم، بخوريد و شكر خدا را بجا آوريد؛ اگر او را پرستش مىكنيد!
***
خداوند سبحان، پیش از این آیه، خطاب به جمیع انسانها فرمود که چیزهای پاک را مورد استفاده قرار دهید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ - اى مردم! از آنچه در زمين است، حلال و پاكيزه بخوريد! و از گامهاى شيطان، پيروى نكنيد! چه اينكه او، دشمن آشكار شماست – البقره، 168»؛ چرا که هر انسانی باید به این امر مهم و مؤثر، دقت داشته باشد؛ و البته در این آیه، به نعمتهای زمینی اشاره کرده است، چرا که بسیاری از مردم [به ویژه غیر مؤمنان]، فقط به مادیات توجه دارند.
اما، در آیۀ فوق، اولاً مؤمنان را مخاطب قرار داد، و ثانیاً نعمات و پاکیها را به زمینیها محدود ننمود؛ چرا که اولاً بین مردم، این "مؤمنان" هستند که مشتاق قُرب به خداوند متعال میباشند و میخواهند پاک باشند؛ و ثانیاً این مؤمنان هستند که مادهگرا نیستند.
"خوردن"، فقط آن چیزهایی نیست که از طریق دهان وارد معده میشود، بلکه خوراک روح، خوراک روان، خوراک عقل و ...، همه جزو خوردنیها میباشد.
اهمیّت و نقش "خوردن"، در ساختار شخصیت و اخلاق (مواضع) آدمی، در بخش پایانی آیه بیان شده است؛ میفرماید: «إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ»؛ یعنی: «اگر واقعاً بندۀ خدا هستی و میخواهی او را بندگی کنی، نه هوای نفس خودت و دیگران را؛ از آن چه خداوند در زمین آن را برای شما پاک قرار داده، مصرف کن. و در بخش پایانی آیه قبلی، متذکر گردیده که میل به "لقمۀ ناپاک" و تغذیه روح و جسم از آن، به خاطر تبعیت از وسوسههای شیطان میباشد.
"لقمۀ حلال یا حرام"، حتی در همین خوراکیها، نقش بسیار مستقیم و مؤثری در شکلگیری شخصیت، اخلاق (مواضع) و سرنوشت دنیوی و اخروی انسان دارد. "نطفه" از همین "خوراک=لقمه" پدید میآید؛ خون و گوشت و پوست، آن چه به مغز و قلب میرسد و توان اعضای بدن و ... نیز همه از همین "خوردن" شکل میگیرند و کار میکنند؛ پس بسیار فرق میکند که کسی "لقمۀ حلال" بخورد و یا "لقمۀ حرام".
اخلاق و رفتار مؤمن این است که نه تنها از لقمه حرام پرهیز میکند، بلکه از لقمۀ شبههناک نیز اجتناب میورزد و از روزیهای حلال و طیبی که خداوند متعال برایش قرار داده، استفاده مینماید.
"شاکر باشید"، یعنی ابتدا مُنعم را بشناسید، سپس نعمت را بشناسید، سپس آن را درست و به حق مصرف نمایید و نعمات را ضایع و نابود نگردانید.
درس چهل و پنجم – رحمت آوردن متواضعانه، بر پدر و مادر
«وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا» (الإسراء، 24)
و بالهاى تواضع خويش را از روی رحمت، در برابر آنان [پدر و مادر] فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همان گونه كه آنها مرا در كوچكى تربيت كردند، مشمول رحمتشان قرار ده!»
***
رحمت آوردن بر پدر و مادر
رشد، کمال و قرب الهی برای آدمی، وقتی حاصل میشود که آدمی بکوشد اسمای الهی در او هر چه بیشتر تجلی و ظهور یابند. رحمان، رحیم، رئوف، جواد، کریم و غفور خداوند سبحان است، اما فرمود: شما نیز سعی کنید که نسبت به یکدیگر رحمتآور باشید، بذل و جود داشته باشید، بزرگوار، بخشنده و پوشش دهنده باشید.
"ربّ العالمین" فقط خداوند متعال است، اما به بندگانش امکان تعلیم و تربیت و مربیگری داده است، لذا برای خدمات پدر و مادر، واژۀ "رَبَّيَانِي – مرا تربیت کردند" را آورده است.
اگر چه "رحمان و رحیم" را بخشندگی و مهربانی برگردان (ترجمه) کردهاند، اما معنای درست رحمت "وجود بخشی" میباشد.
وجود بخشی (رحمت) از آن خداوند سبحان است، اما به بندگانش امکان داده و دستور فرموده تا خود را واسطۀ فیض خدا و وجود بخشی او نمایند، تا خودشان رشد یابند. لذا فرمود: نسبت به پدر و مادر، "وجود بخش" باشید؛ آن هم نه با تکبر، منّت و بداخلاقی و یا خود بزرگبینی، بلکه با "وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ"، یعنی با افتادگی و تواضع؛ چرا که باید بدانی این اخلاق و رفتار تو، فقط بخشی از حق آنان و وظایف تو میباشد.
●- یک دیدار، یک به آغوش کشیدن، یک لبخند، یک کمک، یک همدمی، یک احترام با محبت و مودّت (ظهور محبت)، یک جلب رضایت و خوشحال کردن، همه و همه، "رحمت و وجود بخشی" است؛ از آنان گره میگشاید و مراتب هستی آنها را بالاتر میبرد؛ و اگر دیگر در قید حیات نیستند؛ ادای یک فریضۀ فوت شده از آنان، استغفار از طرف آنان، هدیه یک صلوات، زیارت و تلاوتی از قرآن کریم، خیرات و مبرات و ... برای آنان، همه رحمت و وجودبخشی به آنان میباشد.
بنابراین، "اخلاق مؤمن" و بندۀ خالص خدا، رحمت آوردن بر پدر و مادر میباشد، آن هم با افتادگی و تواضع. این مواضع و رفتار، سبب میشود تا فرزند خودش بیشتر شمول رحمت واسعۀ الهی گردد و بیشتر رشد و اعتلای وجود یابد.
خداوند سبحان، خود در این آیۀ کریمه، نحوۀ دعا برای پدر و مادر را نیز تعلیم داده و ذکر نموده است، فرمود: «وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا - پروردگارا! همان گونه كه آنها مرا در كوچكى تربيت كردند، مشمول رحمتشان قرار ده»؛ و این خود اقراری به فهم زحمات آنان است که بخشی از "شکر" میباشد.
مشارکت و همافزایی - موضوع و نشانی لینک متن، جهت ارسال و انتشار توسط شما، متشکریم.
موضوع:
سی درس اخلاق از قرآن کریم – بخش سوم: دروس 41 تا 45 / کوتاه و مفید، جهت آموزش به خود، خانواده، دوستان، شاگردان ... و منبعی برای دانشپژوهان و محققان
متن (نشانی لینک):
https://www.x-shobhe.com/Mumtahanah/11615.html
- تعداد بازدید : 1198
- 16 بهمن 1400
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن سوره بقره سوره انفال سوره اسراء سوره ممتحنه