آیا این حدیث که 4 آیه آخر سوره حشر، اسم اعظم خداوند هستند و اگر کسی خالصانه بخواند حاجت روا میشود درست است؟ لطفا درباره اهمیت این آیات توضیح دهید. (کُردکوی)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): هیچ آیهای کم اهمیت نیست، اما آیا هیچ اندیشیدهایم که چرا در پی به دست آوردن "اسم اعظم" هستیم و اگر بدانیم به چه دردمان میخورد و میخواهیم با آن چه کنیم؟! مگر با این همه "اسم الله" که آموختهایم چه کردیم؟! مگر الله، رحمان، رحیم ... و حتی "هو" که ضمیر است، اسم اعظم نیستند؟!
در مورد این که اسم اعظم خداوند متعال چیست؟ در کدام آیات وجود دارد؟ هر که اسم اعظم را بداند و بگوید، میتواند چنین و چنان کند و یا حاجتروا میشود ...، روایات و اقوال بسیاری وجود دارد؛ اما فهم آنها به این راحتی نیست، چه رسد به شناخت اسم اعظم!
●- به راستی اسم یعنی چه؟ اسم اعظم کدام است؟ پس، اسم اعظم اعظم و یا عظیم الاعظم چیست و ...؟! آیا اینها فقط لفظ هستند و هر کس این الفاظ را به زبان آورد، میتواند مانند کسانی که ولایت تکوینی دارند، چنین و چنان کند؟ یا آیا اساساً خداوند لفظی را که فقط در زبان باشد، میپذیرد و به آن اثر میبخشد؟! این کدام اسم اوست که در دعا، پس از آن که خودش را به اسم الله «اللّٰهُمَّ» میخوانیم، او را به آن اسم قسم داده و میگوییم:
«اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَمِ ، الَّذِى إِذا دُعِيتَ بِهِ عَلىٰ مَغالِقِ أَبْوابِ السَّماءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَةِ انْفَتَحَتْ ، وَ إِذا دُعِيتَ بِهِ عَلىٰ مَضائِقِ أَبْوابِ الْأَرْضِ لِلْفَرَجِ انْفَرَجَتْ، وَ إِذا دُعِيتَ بِهِ عَلَى الْعُسْرِ لِلْيُسْرِ تَيَسَّرَتْ ، وَ إِذا دُعِيتَ بِهِ عَلَى الْأَمْواتِ لِلنُّشُورِ انْتَشَرَتْ، وَ إِذا دُعِيتَ بِهِ عَلىٰ كَشْفِ الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ انْكَشَفَتْ»؛ (دعای سمات)
ترجمه: خدایا! از تو خواستارم به بزرگ [و] بزرگترین نامت؛ آن نام نفوذ ناپذیر، باشکوهترِ گرامیتر، که چون بر درهای بسته آسمان با آن نام خوانده شوی که به رحمت گشوده شوند باز میشوند و چون با آن بر درهای ناگشوده زمین خوانده شوی برای فرج گشوده شوند، و چون با آن برای آسان شدن سختی خوانده شوی، آسان گردند و چون با آن بر مردگان برای زنده شدن خوانده شوی، زنده شوند و چون با آن برای رفع سختی و زیان خوانده شوی برطرف گردد.
باید برای "اسم الله"، اهمیت بیشتری قائل شویم و با دقت و بصیرت بیشتری نسبت به آن شناخت پیدا کنیم، چرا که خداوند سبحان، به اسمهایش شناخته میشود و تقرب به او، با اسمهایش ممکن میشود.
●- برخی از مردمِ عوام، نه تنها جاهل (بیخِرد) و نادان (بیعلم) هستند، بلکه بسیار تنبل و متکبر نیز میباشند و میگویند: یک آیه، دعا یا وِردی به ما یاد دهید که وقتی آن را میگوییم، همه مشکلاتمان بر طرف شود، و البته میگویند: «آیه، ذکر و دعا نیز طولانی است، بلکه یک کلمه بگویید، یک اسم بگویید که وقتی آن را به زبان میآوریم، بتوانیم مانند ساحران و یا حتی بیش از آن و مانند صاحبان ولایت تکوینی، هر کاری که اراده مینماییم را انجام دهیم!»
●- در روایات بیان شده که ابتدای اسم اعظم خداوند، کلمهی "الله" است و آخرش "هو" است، و نقطه ندارد؛ مانند: «اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ» که در ابتدای پنج آیه آمده است؛ اما حقیقت این است که "هو" ضمیر است و "الله" اسم جامع خداوند است و چه بسا کسی یک "یا الله" و یا "یا هو" [يَا هُوَ يَا مَنْ لَا هُوَ إلَّا هُوَ] بگوید و باذن الله کارها کند و دیگری صدهزار بار این کلمات را به زبان آورد و هیچ اتفاقی نیفتد. حضرت یونس علیه السلام، فقط یک بار عرض نمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» و نجات یافت و به مقامات بزرگتر رسید، اما شاید اگر ما شبی چهارصد بار هم بگوییم، هیچ اتفاقی نیفتد و دیگری یکبار بگوید و نجات یابد!
لفظ، اثر چندانی ندارد، مگر آن که توجه، اخلاص، معرفت، قصد و نیت پشت آن باشد و سبب القای به قلب شود و خداوند است که به آن اثر میبخشد. انگشتر سلیمان در انگشت دیگران و یا عصای موسی [علیهما السلام] در دست دیگران، هیچ معجزهای نشان نمیدهند، چرا که معجزه از انگشتر و عصا نبود، بلکه از خداوند سبحان است.
●- در روایات بیان شده که «"بسم الله"، به اسم اعظم الهی از سیاهی چشم به سفیدی آن نزدیکتر است». آیا دقت ننماییم که نفرمود بسم الله همان اسم اعظم است، بلکه فرمود به اسم اعظم نزدیکتر است از سیاهی چشم به سفیدی آن؟!
اسم خدا:
ذات باریتعالی، اسم و رسم ندارد؛ بلکه اسمهایش را خلق مینماید. "اسم" یعنی "نشانه" و هر ذاتی و هر وجودی، با اسمهایش [نشانههایش که تجلی میدهد] شناخته میشود؛ لذا نه فقط باریتعالی، بلکه من و شما و سایر موجودات نیز با نشانههایمان شناخته میشویم و ذات ما، برای خودمان نیز قابل شناسایی نمیباشد.
از اینرو، هر چه در عالم هستی وجود دارد، "اسم الله" است، چرا که مخلوق است و مخلوق نشانهی خالق است و هر مرزوقی، نشانهی اسم رازق است و هر مملوکی نشانهی اسم مالک و ... میباشد.
اسم اعظم خدا:
با توجه به معنای اسم، معلوم میشود که "اسم عظیم"، یعنی "نشانهی بزرگ"، و "اسم اعظم"، یعنی بزرگترین و برترینِ نشانهها.
تفاوت این اسماء (نشانهها)، که همه نشانههای اوست، به خاطر این است که ظرفیت وجودی مخلوقات و از جمله افراد بشر، متفاوت است؛ پس هر کدام به حد خود اسم و نشانهی او میگردند.
چرا امر و سفارش شدیم به این که "اسماء الله" را بیشتر در خود تجلی دهیم، و متصف شویم به "صفات الله" و متخلق گردیم به "اخلاق الله"؟! برای این که در درجه و مقام بالاتری "اسم الله" شویم، تا مقربتر گردیم.
پس، بدین معنا خداوند اسم (نشانه) دارد، اسم عظیم دارد، اسم اعظم دارد و اسم اعظمِ اعظم دارد، که البته اینها هیچکدام لفظ نیستند، بلکه وجودهای خارجی میباشند و این الفاظ خودشان "اسمِ اسمِ اسم"، یعنی نشانهای برای نشانهای و برای نشانهای دیگر میباشند؛ چرا که هر اسم لفظی، نشانهای برای معنا و مفهوم آن است و معنا و مفهوم نیز باید به یک وجود خارجی صدق نماید.
به عنوان مثال: عالِم یک اسم است، یک نشانه برای یک معنا است، و معنایش یعنی کسی که علم دارد. اما این اسم و این معنا، باید به یک مصداق عینی و خارجی دلالت نمایند، یعنی به شخص عالِم. اگر چنین شخصی وجود خارجی نداشته باشد، اسم و معنای "عالِم" نیز مبهم میگردد.
آب نیز اسم الله است:
لفظ "آب"، اسمی اعتباری است که ما فارسی زبانان برای مایهای مرکب از اکسیژن و ئیدروژن (H2O ) گذاشتهایم و وقتی لفظ آب را به کار میبریم، تمامی فارسی زبانان، مقصود ما را متوجه میشوند. حال چرا اعتباری است، چون در زبانهای دیگر، با الفاظ دیگری چون: الماء، سو، water – wasser – Aqua و ... نامیده میشود و مقصود یک چیز است.
اما "آب"، اسمهای حقیقی دیگری نیز دارد، مثل مخلوق، مصنوع، حادث، مایهی حیات و ...، که همگی "اسم الله" هستند و نشانههای خالق، صانع، محدث و حیاتبخش میباشند «مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ - هر چيز زندهاى را از آب پديد آورديم / الأنبیاء، 30»
اسم اعظم، نفر اول است – در مدرسه و دانشگاه، شاگرد اول کسی است که بیش از بقیه درس استاد و کتاب را فرا گرفته باشد و در امتحان نمرهی بالاتری بیاورد – در مسابقات ورزشی، نفر اول کسی است که از دیگران در رسیدن به مقصد، سبقت گرفته باشد؛ در اسم اعظم خداوند شدن نیز همینطور است، «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»، یعنی تُندروها و سبقت گیرندگان، مقربتر و نزدیکتر به آن هستی و کمال محض میباشند، چون کاملتر و متجلیتر شدهاند.
اعظم مخلوقات:
چون دانستیم که اسم یعنی نشانه و نشانههای خدا مخلوقات او هستند و نه الفاظ، میفهمیم که "اسم اعظم خدا" در حقیقت، اعظم مخلوقات او میباشند. یعنی حتما از نوع "آدم و بنی آدم" هستند که خداوند متعال ظرفیت "خلیفة الله شدن = جانشین خدا شدن" را به آنها داده است؛ لذا هر که "آدمتر" باشد، بیشتر تجلی اسم خدا میشود.
آن که از همه عابدتر است، بیشتر تجلی اسم معبود است - و آن که از همه عالمتر است، بیشتر تجلی اسم "علیم" میگردد – و آن که از همه بندهتر و مملوکتر است، بیشتر تجلی اسم مالک میباشد و ... .
خدا را با اسمهایش بخوانید:
گفتیم که هر وجودی، نشانههایی دارد که با آنها شناخته میشود، پس با همانها خوانده میشود. البته متذکر میشویم که مقصود غایی، خواندن اسمها با "الفاظ" نمیباشد. اگر شما صد هزار بار اسم کسی را به زبان آورید، اما نیت، اراده و قصدتان خواندن او نباشد، هیچ پاسخی نمیشنوید؛ مانند این است که در کتاب لغت بنویسید: "عشق، عاشق و معشوق" و هر کدام را نیز معنا نمایید. اما نه عاشق شدهاید و نه معشوقی دارید و نه حقیقت عشق، در این الفاظ تجلی مینماید.
فرمود: فرقی ندارد که او را با اسم "الله" یا با اسم "رحمان" بخوانید، در هر حال او را میخوانید (الإسراء، 110) و برای کسی که فقط اسمها را به زبان آورد و او را نخواند نیز هیچ فرقی نخواهد داشت که کدام اسم را به زبان میآورد. فرمود:
«وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (الأعراف،180)
- و نيكوترين نامها مختصّ خداست، پس او را با آن نامها بخوانيد، و كسانى را كه دربارهی نامهاى او كج روى مىكنند، به حال خود واگذاريد؛ به زودى در برابر آنچه مىكردند سزا داده مىشوند.
معنای ظاهر آیه، روشن است. هر چه کمال هست [مثل: حیّ، علیم، حکیم، جمیل، قیوم، کریم، جواد و ...]، نام خداست و خدا را باید با همین اسمای نیکو خواند؛ اما حقیقت این نامها چیست؟ الحاد در اسمهای او [يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ] یعنی چه؟
بیان شد که همه چیز "اسم الله" است و مخلوق هر چه کاملتر باشد، بیشتر تجلی اسم خداست؛ پس کاملترینها، همان اسمهای اعظم الهی میباشند، یعنی حقیقت حضرات محمد و آله محمد صلوات الله علیهم اجمعین. چنان که حضرت امام صادق علیه السلام در حقیقت این آیه فرمودند:
«نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى اَلَّتِي لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْعِبَادِ عَمَلاً إِلاَّ بِمَعْرِفَتِنَا» (اصول کافی، ترجمه مصطفوی؛ ج 1 , ص 196)
- سوگند بخدا مائيم آن نامهاى نيكو كه خدا عملى را از بندگان نپذيرد مگر آنكه با معرفت ما باشد.
پس، حال بهتر میفهمیم که « فَادْعُوهُ بِهَا – خدا را با آن اسمهای نیکو بخوانید»، یعنی چه؟! و [يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ] یعنی چه؟
●●●- نتیجه آن که خداوند متعال، به وسیلهی اسمهایش (نشانههایش) شناخته میشود و به وسیلهی همانها خوانده میشود – نشانهها، لفظ نیستند، بلکه وجودهای خارجی و عینی هستند و هر نشانهای که کامل باشد، اشم عظیم است و آن که کاملتر باشد، اسم اعظم است؛ پس حقیقت محمدیه صلوات الله علیه و آله، اسم اعظمِ اعظمِ اعظم الهی میباشد و اهل عصمت علیهم السلام که انسانهای کامل و اتمّ اسمای الهی میباشند، اسم اعظم هستند؛ و هر کسی که نسبت به آنها معرفت، محبت و مودت (= بروز محبت در عمل) بیشتری بیابد، خودش کاملتر شده و بر زیر مجموعه، احاطه مییابد و دربارهی میگویند: «او با اسم اعظمی که داشت چنین و چنان کرد»؛ لذا برای رسیدن انسان به این کمال، که به آن اجر رسالت گفته میشود، فرمود:
«ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ» (الشوری، 23)
- اين همان چيزى است كه خداوند بندگانش را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند به آن نويد مى دهد! بگو: «من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىكنم جز مودت نزديكانم [بروز و ظهور معرفت و محبت به اهل بيتم]؛ و هر كس كار نيكى انجام دهد، بر نيكىاش مىافزاييم؛ چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.
- تعداد بازدید : 23880
- 7 دی 1402
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن توحید سوره حشر
نظرات کاربران
بنام حضرت دوست. سپاس از توضیحات مفصل تان اما میشد به درازا نکشد