آیت الله مصباح یزدی رحمة الله علیه - پاسخ به شبهه علمینبودن دین
میگویند: «دین را نمیتوان با دلایل علمی به اثبات رساند؟!»
آیت الله مصباح یزدی رحمة الله علیه:
یک شبهه به این صورت مطرح میشود که اصولا مطالب دینی را نمیتوان با دلیل علمی اثبات کرد؛ بسیاری از این مطالب از امور ذوقی است و شبیه چیزهایی است که با سلیقههای افراد مختلف تفاوت پیدا میکند. همه ما میدانیم که سلیقه انسانها در انتخاب گزینههای مختلف با هم مساوی نیست. برای مثال در رنگها یکی رنگ صورتی را میپسندد و یکی رنگ سبز را میپسندد، و نمیتوان درباره کسی که مثلا رنگ صورتی را میپسندد، بگوییم کار غلطی میکند. میگویند: مطالب دینی نیز شبیه اینهاست و به صورت قطعی نمیتوان برای آنها دلیل آورد که حتما این است و جز این نیست؛ بنابراین نباید در تحقیق درباره دین توقع رسیدن به نتایج علمی را داشت.
روشن است که کسانی که شبههای را مطرح میکنند، میکوشند از هر راهی میتوانند این شبهه را تقویت کنند. در جهت تقویت این شبهه نیز میگویند: اولا در روششناسی علوم گفته شده است که برخی از مطالب با روش علمی اثبات میشود، اما برخی از مطالب روش علمی ندارد و نتایجی ظنی یا سلیقهای خواهد داشت. روش علمی را نیز روشی دانستهاند که به تجربیات حسی منتهی شود. میگویند: ما برای اعتقادات، باورها و ارزشهایمان هر چه را حس کنیم و از آن نتیجه بگیریم، دلیل علمی دارد. اینگونه مطالب را مطالبی علمی یا قابل اثبات با روش علمی میدانیم، اما چیزهای دیگری وجود دارد که اینگونه نیست؛ اقوال مختلفی در آنهاست و نمیتوان به طرف مقابل نشان داد که نظر او درست نیست. سلیقههای مختلفی است که ظنونی دارد و ظن یک نفر بیشتر به این طرف میرود، همانگونه که ظن دیگری به طرف دیگر میرود. این مسایل همانند امور حسی نیست که بتوانیم آنها را اثبات کنیم که این است و جز این نیست، یا حتماَ این درست یا حتماَ آن غلط است.
یقینی نبودن تجربه حسی
پاسخ فنی این شبهه این است که چه کسی به شما گفته است که راه علمی منحصر به حس و تجربه حسی است؟ ما درکهایی داریم که برخی از آنها آن قدر بدیهی است که هیچ عاقلی نمیتواند در آنها شک کند، درحالی که اصلا به حس منتهی نمیشود، بلکه ادراکات حسی به آنها نیاز دارد. برای مثال وقتی شما چیزی را با چشم میبینید نمیتوانید یقین پیدا کنید که واقعا همانگونه است که آن را میبینید؛ ممکن است درواقع کوچکتر یا بزرگتر باشد، یا ممکن است رنگ آن را شما یک طور درک کنید و دیگری رنگش را طور دیگر درک کند. در روانشناسی احساس و ادراک نیز ثابت شده است که حاسه اشخاص تفاوت میکند و درکهایشان متفاوت است. خود ما نیز میتوانیم این مسئله را تجربه کنیم؛ چیزی را از دور به یک اندازه میبینیم و وقتی نزدیک میشویم میبینیم که بزرگتر است. اصلا اینگونه نیست که ادراک حسی قویترین ادراک و غیر قابل شک باشد. اتفاقا این ادراک در مقابل ادراکات یقینی و بدیهی از ضعیفترین ادراکات است.
حتی اگر فرض کنیم که ادراک حسی صحیح باشد و من به یک ادراک حسی معتقد شوم، چگونه از این ادراک جزئی، قاعدهای کلی به دست میآورم؟ برای مثال دهها بار تجربه میکنیم و آب ر ا حرارت میدهیم و میبینیم که در دمای صد درجه به جوش میآید. در این صورت از این ادراک حسی به کمک تکرار آن یقین پیدا میکنیم که همیشه این طور است، ولی این نیز مغالطهای دیگر است. شما میخواهید بگویید که آب در هر جا و در هر شرایطی با صد درجه حررات جوش میآید، اما همه تجربیات شما مربوط به محدوده کوچکی است. چه میدانید که در قطب شمال یا قطب جنوب چگونه است. فرض کنید در همه نقاط مختلف کره زمین این مسئله را تجربه کردید، ولی چه میدانید که در کره مریخ چگونه است؟! تجربههای شما محدود است و عمر شما کفایت نمیدهد که همه موارد یک مسئله را تجربه کنید. مواردی که شما تجربه میکنید، نسبت به موارد بیشماری که در عالم است و شما میخواهید نسبت به آنها قضاوت کنید، چیزی بهشمار نمیرود؛ مگر اینکه این تجربه بر اساس قاعده عقلی اثبات کند که چون در همه این موارد نتیجه یکسان است، حکم کلی اثبات میشود؛ کاری که در روششناسی علم کردهاند و در منطق ما نیز سابقه دارد. البته اکنون در مقام قضاوت درباره این نظر نیستیم، ولی در منطق نیز اینگونه میگویند که وقتی ادراکات حسی تکرار میشود و موارد زیادی اتفاق میافتد، انسان مطمئن میشود و میتواند بگوید که این حکم دستکم شامل اکثر مواردی که وجود دارند، میشود و اگر موردی پیدا شود که از این حکم تخلف بکند، به اصطلاح «قسر[1] اکثری» لازم میآید و این قسر محال است.
نیاز علم تجربی به عقل
حتی اگر فرض کنیم که این مطلب صحیح باشد، تازه دلیل تجربی ما به استناد یک دلیل عقلی اعتبار پیدا کرده است؛ اینکه میگویید قسر اکثری محال است، دلیلی عقلی است چون محال را که نمیتوان حس کرد و ما حس محالشناس نداریم. بنابراین ادراکات حسی به تنهایی نمیتوانند برای احکام کلی یقینآور باشند، چه رسد به اینکه بگوییم همه چیز باید به حس برگردد تا یقینی باشد. مسئله برعکس است، و هر چه بخواهد یقینی باشد باید متکی به دلیل عقلی باشد. دستکم باید محال بودن تناقض را بپذیریم، وگرنه میتوانیم بگوییم این درست است، اما نقیض آن نیز درست است؛ هم هست و هم نیست! فرض کنیم که شما بودن چیزی را اثبات کردید؛ این حکم که «نمیشود چیزی که هست، نباشد» را حس درک نمیکند، بلکه عقل است که میگوید: جمع بین متناقضین محال است. تا این قاعده نباشد، آن یقین برای شما حاصل نمیشود. تنها چیزی که میتواند در ادراکات حصولی ما یقینآور باشد، بدیهیات عقلی است. از آنها میتوانیم برای تشکیل برهان عقلی کمک بگیریم. آن برهان نیز در پرتو مقدمات بدیهیاش یقینی است.
اکنون میپرسیم که کدام مسئله دینی را نمیتوان با برهان عقلی اثبات کرد؟ شما برای اثبات مسایل تجربی مدیون براهین عقلی هستید، اما چگونه میگویید مطالب دینی را نمیتوان از راه علمی اثبات کرد؟! شما اصطلاحی ساختهاید و نام ادراکات حسی یا روش تجربی را «روش علمی» گذاشتهاید! این گرایشی پوزیتویستی است، که این نامگذاریتان نیز غلط است.
منبع:
پایگاه اطلاعرسانی آثار آیت الله مصباح یزدی (ره)
- تعداد بازدید : 189
- 29 آبان 1402
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد