آیت الله مصباح یزدی رحمة الله علیه:
بسم الله الرّحمن الرحیم.
... حجیت عقل و وحی گاهی در شرایط عادی برای انسانهایی متعارف است که به بیماری فکری، عملی و اخلاقی مبتلا نشدهاند. برای مثال نوجوانی تازه به تکلیف رسیده است و میخواهد راه خود را انتخاب کند. هنوز آفتی به ذهنش نرسیده تا کجفهم یا کج رفتار شود. شک دارد و نمیداند چه کار بکند؟ در این حالت عقل به او میگوید که چه کار بکند. در هر چه که عقل کم آورد نیز وحی جبران میکند.
این استناد در شرایط عادی روشن است. خود ما همینگونه بودیم. ما خداوند، پیامبر و ائمه را از پدر و مادر، نزدیکان، و محیط شناختیم؛ کمی هم کنجکاوی کردیم و با همان عقلمان به این نتیجه رسیدیم که واقعا چیزهای صحیح و مطلوبی است. ذهن ساده و فطری ما از پذیرفتن آنها ابا نمیکرد. دلائل سادهای بود و میپذیرفتیم و در بیشتر موارد همان اعتمادی که به اشخاص صالح داشتیم، برایمان کافی بود. دینِ بسیاری از مردم همین طور بوده است، ولی همیشه و همه جا این طور نیست.
گروههایی پیدا میشوند که در شرایطی خاص ذهنشان بسیار پرتلاش است و گاهی حالت وسواس پیدا کرده و به زودی به چیزی مطمئن نمیشوند. یا حتی اگر دلیل روشنی هم آمد و مطمئن شدند، وقتی کسی شبههای ایجاد کند، به شک مبتلا میشوند!
گفتیم باید دو راه باشد و دو نوع فکر عرضه شود تا من انتخاب کنم، اما در بعضی زمانها یا مناطق جغرافیایی یا شرایطی خاص وضعی پیش میآید که از این حالت فطری معتدل خارج میشود و شرایطی پیش می آید که پیوسته انواع شبهات به اذهان القا میشود و از آن سو دلائلی که در مقام پاسخگویی به این شبهات اقامه میشود، ضعیف یا کم است.
چشم باز کنیم و به پیرامون خودمان نگاهی بیندازیم! چند دهه است که این موبایل این قدر عمومی شده و در دست همه، حتی بچهها قرار دارد؟ بچهها از سه چهارسالگی به آن معتاد میشوند. شیاطین نیز از این ابزار خوب استفاده میکنند و کودکان ما هنوز به سن بلوغ نرسیدهاند که شبهاتی درباره دین برایشان مطرح میشود. وقتی به سن بلوغ میرسند، دیگر انگیزهای برای شناخت دین ندارند و باور کردهاند که اینها آداب و رسومی است که کسانی به آن دلخوش هستند.
در این شرایط، زمینه اینکه مطالب صحیح درست منتشر شود و تأثیر بگذارد، از بین میرود. گویا نوعی بیماری مسری ایجاد میکنند که جوانان نه اشتهای غذاهای سالم را دارند و نه در صورت استفاده از آن، تأثیر خودش را میبخشد.
اگرچه جامعه ما هنوز این طور نشده است، ولی میتوانید حدس بزنید که جوامعی، اکنون به این بیماریها مبتلا هستند و طبعاً احتمال آن میرود که خدای نکرده روزی یک کشور اسلامی نیز به چنین وضعی مبتلا شود. روشن است که اگر چنین احتمالی را برای کشور خود میدهیم، باید پیشگیری کنیم.
الحمدلله ما هنوز به عنوان یک بلای اجتماعی درگیر این مسئله نشدهایم؛ البته نمونههایی از آن را در گوشه و کنار میبینیم و میتوان پیشبینی کرد که این مسئله در حال گسترش است؛ بنابراین باید برای پیشگیری اقدام کنیم.
وقتی افکار غلطی در جامعه رشد و گسترش پیدا میکند، در مقابل آن، باید افکار صحیحی عرضه شود که به آن شبهات پاسخ بدهد. در این شرایط، عرضه افکار صحیح به تنهایی کفایت نمیکند، همانطور که وقتی یک بیماری مسری در جامعه گسترش پیدا کرده است، سفارش به خوردن غذای سالم، علاج بیماری را نمیکند.
کسانی که در مقام ارشاد مردم برمیآیند، ارشادشان باید دو رویه باشد؛ باید هم برای اثبات حرف حق دلیل داشته باشند، و هم برای ابطال شبهه مخالف دلیل بیاورند. تنها مطلب اثباتی افراد را بیمه نمیکند؛ بلکه برای سالم ماندن افکار، باید هم فکر صحیح عرضه شود و هم فکر غلط و باطل ابطال گردد. این راهی است که ما باید در باب شناختها از آن استفاده کنیم و وقتی مطلبی را اثبات میکنیم، اگر شبههای در اطراف آن مطرح میشود، آن شبهه را نیز جواب دهیم.
لزوم توجه به شبهات در کنار بحثهای اثباتی
این روش در بین عقلای همه ملتها وجود دارد. در آیات قرآن نیز از این روش استفاده شده است. ارشادات قرآنی سطوح مختلفی دارد؛ برخی از بیانات قرآن بسیار ساده و برای کسانی است که اندکی از قدرت عقل برخوردار هستند، اما برای کسانی که ذهنشان به افکار غلط آلوده شده است، گاهی شبهه را مطرح و به آن پاسخ میدهد. برای مثال، در داستان حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام، میبینیم ایشان در مقام اثبات توحید برای قوم خود، هم خداوند را اثبات کرد و هم پرستش بتها را ابطال ساخت و با بیان علمی و با رفتار عملی به آنها نشان داد که بتها کارهای نیستند و پرستش آنها لغو است و عاقلانه نیست.
روش بزرگان و علمای ما در تربیت دیگران نیز بر دو نوع بوده است؛ برای افراد عادی و کسانیکه ذهنشان مشوب به شبهاتی نیست، مطالب سادهای را بیان میکردند و آنها نیز قبول میکردند؛ ولی هنگامیکه ذهنها مشوب به شبهات است، آن دلایل ساده و صحیح نمیتواند نقش خودش را درست ایفا کند و پاسخ دادن به این شبهات باعث شده که علوم دقیقی مثل علم کلام پیدا شوند که کارشان بیان مطالب بسیار دقیق و پاسخگویی به شبهات پیچیده باشد.
پیدایش این علوم، تحقیقات و کتابهای پیچیده در شرایط عادی بوده است، ولی امروز که مسئله تحریف و گمراهی به این آسانی شده است، و همه قدرتهای بزرگ عالم برای نابود کردن اسلام و بشریت پشت به پشت هم دادهاند، ما نمیتوانیم به سادگی از کنار این مسئله بگذریم. اگر خداوند روز قیامت از ما بپرسد که تو میفهمیدی که این شبهه چقدر خطرناک است و در جامعه گسترش پیدا کرده است، چرا به آن پاسخ ندادی؛ چه جوابی باید بدهیم؟!
بنده معتقدم درحوزه ما که اصیلترین و قویترین مرکز علمی عالم است، غیر از بعد اثباتی، باید در بعد نفی شبهات نیز بیشتر تلاش شود. ظاهرا در این جهت به قدر کافی کار نکردهایم و شاهد آن نیز سؤالاتی است که بسیاری از دانشجویان دانشگاهها به صورت شفاهی یا کتبی میکنند.
ما که معتقدیم باید سعادت و کمال حقیقیمان را با انتخاب خودمان فراهم کنیم و از جمله وظایف اجتماعی ما، ارشاد دیگران است، چه وظیفهای در این مقام داریم؟ وقتی میبینیم نسل آینده در معرض چنین خطرهایی قرار دارند که نتیجهاش عذاب ابدی است، چگونه میتوانیم آرام بنشینیم؟! ظاهرا حجتی برای این نوع رفتار مسامحهآمیز نداریم و روزی باید پاسخگو باشیم که چرا در این زمینه نیروی کافی برای پاسخگویی به این شبهات تربیت نکردهایم.
در طول سالهای گذشته، در کنار مباحث اثباتی، گاهی به برخی از شبهات بحث نیز اشاره کردهایم، اما به نظر رسید که مناسب است مقداری بیشتر به جهات منفی بحثها و بیان شبهات آنها بپردازیم؛ زیرا وظیفه ما، تنها حفظ خودمان نیست؛ وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ. واجبترین امر به معروف همین است.
منبع:
پایگاه اطلاع رسانی آثار آیت الله مصباح یزدی (ره) - 15 آبان، 1398
کلمات کلیدی:
در محضر استاد