درسی از نهج البلاغه با شرحی مختصر - 170/ حکمت 147 - برای دانستن بقای هر کاری، به بقای هدف آن دقت کن!
امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام - فرازی از حکمت 147 (در برخی از برگردانها):
يا كُمَيْلُ، بْنَ زياد، هَلَكَ خُزّانُ الاَمْوالِ وَ هُمْ اَحْياءٌ؛
- ای کمیل بن زیاد، مال اندوزان در حالی که زندهاند مردهاند؛
وَ الْعُلَماءُ باقُونَ ما بَقِىَ الدَّهْرُ، اَعْيانُهُمْ مَفْقُودَةٌ، وَ اَمْثالُهُمْ فِى الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ.
- و دانشمندان تا جایی که روزگار باقی است باقیاند، شخصشان با از دنیا رفتن گم شده، و شخصیّتشان (و آثارشان) در دلها موجود است.
شرحی مختصر
آدمی، در هر لحظه در حرکت و مشغول به کاری میباشد؛ برخی از کارها به نظرش بسیار مهم میرسند و برخی دیگر ضروری و برخی دیگر کارهای ساده و روزمره و حتی ممکن است کارهای بسیاری را از روی عادت به انجام رساند؛ اما مهم این است که انسان عاقل، هیچ کاری را بیهدف به انجام نمیرساند، چنان که هر حرکتی، از نقطهای معلوم آغاز میشود و به سوی هدف و مقصدی معین جریان دارد و غیر آن را «سر گردانی و گمراهی» میگویند.
دو نفر را در خیابانی میبینید که برای مدتی در یک مسیر حرکت میکنند؛ اولی سالم است و اگر از او بپرسید: «کجا میروی؟»، میتواند به شما پاسخ روشنی دهد، مثلاً بگوید: «به منزل، یا محل کار، یا به بازار، یا دیدن خویشان و دوستم میروم» - اما دیگری دچار روان پریشی، زوال عقل، فراموشی (آلزایمار) شده است؛ لذا تخیلاتی دارد، اما خودش هم نمیداند که به کجا میرود! شاید بگوید: «میروم منزل»، اما میبینید که مسیر را کاملاً خطا میرود!
*- اما، مهم این است که آدمی دوست دارد بداند که حرکتش چقدر پویایی و پایداری دارد؟ آیا وقتی به مقصد رسید، به پایان میرسد و متوقف میشود، یا آن که اگر بدنش متوقف شد نیز حقیقت و آثار حرکتش هم چنان ادامه دارد؟!
به عنوان مثال: کسی که در ورزش یا مسابقۀ دو میدانی شرکت نموده، با رسیدن به مقصد میایستد و بازی فوتبال، با سوت داور به پایان میرسد، یا حتی دوران تحصیل در یک مقطع معینی، پایان دارد و ... ؛ اما یک صدقۀ اندک در راه خدا، تا قیامت پویایی دارد.
*- بدیهی است که اگر قرار باشد، هر حرکتی با رسیدن به مقصدش متوقف شود، دنیا با تمامی عظمت و تحرکات آدمیان، هیچ و پوچ به نظر میآید و ناامیدی را به آدمی تحمیل مینماید.
در قرآن کریم متذکر گردید که حتی اعمال خوب کفار، در همین دنیا از بین میرود، چرا که قصد و مقصد آنها، همین دنیای فانی بوده است و برای آخرت خود کاری نکردند و چیزی نفرستادند:
«وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (الأعراف، 147)
- و كسانی كه آيات ما و لقای رستاخيز را تكذيب (و انكار) كنند اعمالشان نابود (تباه) میگردد؛ آيا جز آنچه را عمل كردهاند پاداش داده میشوند؟!
و در مقابل برای آنان که «وجه الله» و آخرت را هدف گرفتهاند، میفرماید: «بقای ابدی در بهشت و بهرهمندی از نعماتش، جزای عملشان میباشد - جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ - پاداشى است براى آنچه میکردند. (الواقعه، 24)»
●- امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، در این جملۀ کوتاه ولی ژرف، متذکر میگردند که «بقای هر حرکتی، به بقای هدف آن بستگی دارد»؛ آن که هدف نهایی و محبوب غاییاش، این دنیای فانی باشد، هر چه میکند به فنا میرود، پس خودش هم هلاک میگردد؛ اما آن که کسب علم نموده و دانشمند شده، باقی میماند، چرا که «علیم - خداوند سبحان» همیشه باقیست و علم تجلی اوست، و آن که علوم را اندوخته و در خود تجلی داده نیز باقی میماند؛ هر چند به حسب ظاهر بمیرد و بدنش از نظرها مفقود گردد، ولی نام، بزرگی، محبّت و آثارشان باقی میماند.
ایشان در بیانی دیگر فرمودند:
«إنَّ الأمورَ إذَا اشتَبَهَت اعتبرَ آخِرُها بأوَّلهَا»
- زمانى که امور مشتبه شوند، پایان آنها به اوّلشان سنجیده شود» (نهج البلاغه، حکمت 73 – در برخی نسخ، حکمت 76)
●- بنابراین، میتوانیم عاقبت کار، توقف یا دوام حرکت، فنا یا بقای هر کاری را از همین ابتدا بدانیم.
ابتدای هر کاری به نیّت است و نیّت همان قصد و هدف میباشد. اگر کار و حرکتی به سمت تعلقات، خواستهها و دوستداشتنیهای ناپایدار و فانی بود؛ حتماً آن حرکت متوقف میشود و آثارش نیز تباه میگردد؛ اما اگر هدف غایی در هر کاری پایدار و باقی بود، آن حرکت و آثارش نیز بقا دارد؛ لذا فرمود: «هر کار درست و خیری را در راه خدا انجام دهید، تا برایتان باقی بماند».
اگر کسی، در راه غیر خدا به میدان جنگ برود و کشته شود، شهید نیست و در واقع عُمر خود را باخته است، هر چند در شعار بگویند: «شهید راه وطن و ...» شد! اما پس از مرگ که دیگر وطن معنا و موضوعیتی ندارد! اما متقابلاً اگر کسی در راه خدا به روی پدر و مادر یا یتیمی لبخندی بزند، برایش باقی میماند و حقیقت و آثارش در قیامت به خودش بازمی گردد، چه رسد به این که در راه خدا با جان و مال به میدان بیاید و شهید شود. او خدا را دوست دارد و محبوب غایی (قرب الی الله) را هدف گرفته، خدا هم او را دوست میدارد و به سوی خودش میبرد.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» (المائده، 54)
- اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هر كس از شما از دين خود برگردد به زودى خدا گروهى [ديگر] را مىآورد كه آنان را دوست مىدارد و آنان [نيز] او را دوست دارند [اينان] با مؤمنان فروتن [و] بر كافران سرفرازند در راه خدا جهاد مىكنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمىترسند اين فضل خداست آن را به هر كه بخواهد مىدهد و خدا گشايشگر داناست.
●- بنابراین، باید بکوشیم که هدفمان از هر کاری، [حتی کاری ساده، چون خرید خانه، آشپزی یا ...]، بندگی خدا باشد، تا برایمان باقی بماند و از جمله مهمترین کارها، کسب دانش مفید میباشد که انسان را رشد میدهد و مراتب وجودی او را بالا میبرد و او را مقربتر میسازد.
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه امیر المومنین