اخیرا مشاهده میکنم که عده زیادی از افراد جهت حل مشکلات روزمره به رمال و دعا نویس مراجعه میکنند و بیان میکنند که توسط دعا سحر شدهاند. برای بنده سوال است که مگر مشیت الهی را عدهای جادوگر و رمال میتوانند عوض کنند؟ آیا واقعا میتوان با دعا و سحر در ضمیر کسی نفوذ کرد و وی را منحرف نمود؟ اگر جواب آری است، چگونه میتوان از شر این موضوع در امان ماند؟ (حسابداری / تهران)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آیا مشیت الهی یعنی "جبر"؟! اگر کسی معتقد به "جبر" است، پس چرا اصلاً دعا میکند، سراغ سحر و جادو میرود، کار و تلاش میکند؟! چرا میپرسد؟ چرا پاسخ میدهد؟ چرا کتاب مینویسد؟ چرا تعلیم میدهد؟ چرا تبلیغ میکند؟ چرا حمله یا دفاع میکند؟ مگر "جبر" با این کارها متغیر میشود؟!
کاش ابتدا سؤال میشد که چرا یک عده [هر چند از قشر تحصیلکرده و یا روشنفکر] هنوز به این رمالها و جنبازها رجوع میکنند و چشم امید به آنها و اوراد آنها دارند؟! و سپس از مشیت الهی و ... سؤال میشد.
رجوع به رمال، سحرباز، جنباز و ...، پدیدهی جدیدی نیست که گفته شود «اخیراً»، بلکه از وقتی جوامع کوچک بشری روی زمین تشکیل شد و مردمان به جای خداپرستی، به سوی بتپرستی، هوای نفس پرستی و بالتبع خرافهگرایی روی آوردند، و البته که شیطان نیز از همین راه وارد شده و میشود، این پدیدهی منحط وجود داشته و هنوز هم در تمامی جوامع، از چین بگیرید تا امریکا، وجود دارد.
بنابراین، آن چه سبب انحراف بیشتر برخی از مردمان عوام [هر چند تحصیلکرده]، به ویژه در جوامع اسلامی گردیده، نامگذاری این رمالهای کاسبکار، به «دعا نویس» میباشد! و چون نام "دعا" بر روی آن گذاشته شده، صبغهی اعتقادی، ایمانی و اسلامی پیدا میکند، لذا این شائبهها در مورد مشیت الهی و ... پیش میآید! چرا مردم از نامهایی چون: «جادوگر، سحرباز، رمال، جنگیر و ...» بدشان میآید، اما برای نام "دعانویس"، حتی یک تقدسی هم قائل میشوند؟! چرا که صبغهی اعتقادی دارد و با گرایشهای فطری سازگاری دارد و البته این رمالها نیز با همین نقاب، عوام را فریب میدهند.
دعا:
دعا، خواندن خداوند سبحان و خواستن از اوست. آیا او فرموده که این چنین و با این بینشها و روشهای خرافی مرا بخوانید؟! دعاهای وارده از اهل عصمت علیهم السلام که همه علم، حکمت، بینش و بصیرتافزا میباشد، پس چرا نام این شیطنتها را "دعا" و عامل آن را "دعا" نویس میگذارند؟! آیا «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ – بار الها! من از تو میخواهم» دعاست و به استجابت نزدیکتر است، یا این که کسی سُمّ اسب و دم خر را با استخوان جسد انسان مخلوط کند و یک سری الفاظ و خط و خطوط نیز روی کاغذی بنویسید و آنها در هم بپچید و ...، به مشتری عوام بدهد و پول بگیرد؟!
تنبلی:
تردید ننماییم که یکی از مهمترین عللهای خرافهگرایی، همان "تنبلی" است که البته ریشه در "تکبر" نیز دارد. در سطح کلان، میگوید: «اطاعت خدایی که با دست خود ساختهام و هیچ فرمانی ندارد، به مراتب راحتتر از اطاعت خداوند خالق من و عالمیان میباشد» - میگوید: «مقدس شمردن گوساله، بیزحمتتر از مقدس شمردن هر مقدس حقیقیِ دیگری میباشد» - حمل قرآن کریم یا آیات آن، راحتتر از خواندن و تفکر در آن میباشد و ...!
میپرسد: ذکر یونسیه را چندبار بگوییم بهتر است؟ اگر پاسخ دهید: «شما یکبار بگویید، اما اندکی در مضامین ژرف آن بیندیشید که گفتهی شما، منطبق بر عقل و قلبتان باشد و صادق باشد، حوصله ندارد و خوشش نمیآید»! زود میگوید: «ولی فلان عارف گفته که 300 بار بگویید، آیا شما بیشتر از آن میدانید»؟! هر روز صبح زیارت عاشورا میخواند، اما حاضر نیست حتی یک گام عاشورایی بردارد؟ چون تنبل است.
چنین آدمی، حال، حوصله و عرضهی فکر، برنامهریزی، عمل و تلاش ندارد، میخواهد: کسی چیزی بنویسید، و فلانی عاشق او شود – دیگری چیزی بنویسد تا او بچهدار شود و یا کسب و کاری که تلاشی در آن ندارد، پر رونق گردد و یا دشمنانش همه تار و مار شوند! پس سراغ رمال و جادوگر را میگیرد و اسمش را "دعا و دعا نویسی" میگذارد!
کائنات:
در کائنات، چیزهای بسیاری وجود دارد که ما نمیشناسیم؛ همین امروز اعلام شد که یک قمر جدید در منظومه شمسی کشف شده است؛ یعنی بشر با این همه ادعایش، هنوز تمامی قمرهای منظومهی خودش را نشناخته است، چه رسد به منظومههای دیگر. هر روز نه تنها در کف اقیانونسها، بلکه در همین بدن انسان، مغز انسان و ...، چیزهای جدیدی کشف میکنند، و البته که در هر موردی، ناشناختههایشان به مراتب بیشتر از شناختههایشان میباشد.
در این عالم هستی، هر چیزی که وجود دارد، قدر (اندازه)، خواص و آثاری دارد، قوانین خاصی بر هر کدام حاکم است که در هر نوع ارتباطی، اثر گذارند و سبب تغییرات میشوند. یک هسته اتم را میشود منفجر نمود، و یا داروهای رادیو آکتیو ساخت.
حال که با کشف و تجربهی علمی، باور کردیم که حتی یک تک سلولی، چه نقشی در چرخهی طبیعت دارد، یا یک کلمه خوب چه تأثیری در روان آدمی و یا حتی نظم مولکولهای آب، یا حتی پرورش گیاه دارد، و شاهدیم که این تأثیرات چه نقش مهمی در سرنوشتها دارند؛ چطور باور نکنیم که باورها و رفتارهای ناشی از آن [چه حق و چه باطل] در حیات فردی و اجتماعی بشر، اثر گذار هستند؟!
سحر شدن:
اولین چیزی که در سحر شدن مؤثر است، خود شخص است، او با باورهای خرافی، غیر خرافی و لی ناحق و رفتارهای مبتنی بر آن باورها، هم خود را سحر میکند و هم زمینه را برای نفوذ و اثرگذاری سایر سحربازها، مساعد میکند و به آنها "اذن ورود و اثر گذاری" میدهد!
کفار به انبیا علیهم السلام میگفتند که «ما شما را به فال بد گرفته و بد شگون میدانیم» و آنها پاسخ میدادند:
«قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ» (یس، 19)
ترجمه: [رسولان] گفتند شومى شما با خود شماست؛ آيا اگر شما را پند دهند [باز كفر مىورزيد]؟ نه [چنین نیست که شگونها را عامل بدانید] بلكه شما قومى اسرافكاريد!
اگر بدترین، نادیدهترین و پلیدترین نفوذها را شیطان (ابلیس لعین) و سایر شیاطین از جنّ و انس بدانیم، فرمود که هیچ تسلطی بر انسان مؤمن ندارند، بلکه بر انسانی که خودش ولایت آنان را گردن نهاده، مسلط میگردند. آری، این قدرتی است که به انسان عطا شده است:
«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ» (النّحل، 99 و 100)
ترجمه: چرا که او، بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند، هیچ تسلّطی ندارد * تسلّط او تنها بر کسانی است که او را به سرپرستی خود برگزیدهاند، و آنها که نسبت به او [= خدا] شرک میورزند (و فرمان شیطان را به جای فرمان خدا، گردن مینهند).
مشیت الهی:
مشیت الهی، گاه به اختیار و ارادهی انسان تعلق ندارد، بلکه به قضای حتمی خودش تعلق دارد؛ مانند خلقت یا بسیاری از امور؛ اما گاه به جهت عقل، اختیار و قدرت انتخابی که به بشر داده است، مشیت او به ارادهی آدمی تعلق میگیرد؛ اگر چه بازهم از چارچوب قوانینی که او مترتب و حاکم نموده، خارج نمیشود.
به عنوان مثال: ما هیچ ارادهای در این که کجا کوه باشد و کجا دره باشد، و جاذبه زمین نداشتهایم و نداریم. هم چنین ارادهای در خلقت بدن خود، که از پوست، گوشت و استخوان باشد، و از فولاد نباشد، نداشتهایم و نداریم؛ اما اختیار در انتخاب راه و ارادهی این که از دامنه تا قلهی کوه بهره ببریم و یا این که خود را از قله به دره پرت کنیم، با ماست، و اگر پرت کردیم، مشیت خدا این است که استخوانهایمان بشکند، مغزمان متلاشی گردد و کشته شویم.
نه آتش بد است، نه دست ما – نه انسان بد است، نه جنّ و نه حیوان درنده و یا حشرهی موذی و ...، بنابراین مشیت الهی در خلقت، نظام احسن است. اما اگر کسی دستش را روی آتش گرفت، مشیت همان است که دستش بسوزد – اگر کسی بدون حفاظ در کنار باتلاقی که با پشهی مالاریا پوشیده شده است قرار گرفت، مشیت همان است که پشهای او را بگزد و به بیماری کشندهی مالاریا مبتلا گردد - اگر کسی سراغ جنبازی و سحر و جادو رفت، مشیت همان است که گرفتار همان زندان و مشقاتش گردد.
سحر، جادو، رمالی، جنبازی و این رفتارهای ناهنجار نیز در همین چارچوب قرار دارند. پس کسی که خودش را در حصر سحر قرار میدهد، خب سحر میشود.
●- آیا خوشبینی و بدبینی – امیدواری و یأس – شجاعت و ترس – خودباوری و خودناباوری – توکل به خداوند سبحان و توکل به سایرین که همه ضعیف و فانی هستند – امیدواری به لطف خدا و امیدواری به لطف دیگرانی که خودشان فقیر هستند – باورهای حقیقی و باورهای خرافی و ...؛ در شاکله، باورها، رفتارها و بالتبع سرنوشتها اثر ندارد؟! و اگر اثر دارد، اشکالی به مشیت الهی وارد میشود؟!
چه باید کرد:
*- اولین چه باید کرد، همان "ایمان و توکل به خداوند متعال" است که فرمود: شیاطین هیچ سلطهای بر آنان نمییابند، پس این مشیّت الهی است که هیچ سحر، جادو، وِرد نویسی به نام دعا نویسی و ... در آنها اثر نگذارد.
*- دوم آن که نعمت عقلی که خداوند منّان به او عطا کرده است را ضایع ننماید، حیات معقول را برگزیند و برای هر امری، سراغ راهکارهای عاقلانه رود.
*- سوم آن که "تنبلی" را کنار بگذارد، و به خودش زحمت زندگی، کار، تلاش، دعا و برطرف نمودن مشکلات و کنار زدن موانع بدهد.
*- چهارم آن که در باب اذکار نیز خداوند سبحان، اذکار گفتنی را بیان نموده است، فرموده بگو: «اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم» - بگو: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم» - بگو: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ...» - «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ...» و فرموده به سحر، جادو، جنباز، رمال و ... رجوع نکن؛ پس نباید رجوع کنند و چون گرفتار آمدند، بپرسند: حالا چه کنیم؟! البته پس از نافرمانی و خطا و گرفتار آمدن، باز هم راه خلاصی و نجاتش، همان استغفار (طلب بخشش) و توبه (بازگشت از این انحراف به سوی خداوند متعال) میباشد.
مرتبط:
آیا واقعاً طلسم حقیقت دارد؟ چگونه میشود آن را باطل کرد؟ به چه کسانی باید رجوع کرد؟ (6 دی 1392)
مشارکت و هم افزایی (موضوع و نشانی لینک متن یادداشت)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
اخیراً بسیاری برای رفع مشکلات به دعانویس رجوع میکنند؛ مگر با دعا و سحر میشود به ضمیر کسی نفوذ کرد و یا مشیت الهی را تغییر داد؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9656.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 4046
- 1 اسفند 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون سحر دعا