قانون – 4/ "مرگ و انتقال" که در هر لحظه واقع میشود و شما از آن عبور میکنید. (7:45 دقیقه).
بسم الله الرحمن الرحیم - الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
سلام بر آقا و مولایمان، امام زمان، بقیة الله فی ارضه، و سلام بر شما گرامیان؛
عبدالله چینی چیان هستم که چهارمین بحث از "قانون" را در پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه)، تقدیم مینمایم.
بحث این جلسه، دربارۀ قانون "مرگ" میباشد که بر همه چیز و همه کس حاکم و مستولی است، لذا فرمود: «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ - هر نفسی مرگ را میچشد»؛ البته در آیه بحث از جانداران و به ویژه انسان است، اما بیتردید، "مرگ و انتقال" از حالتی به حالت دیگر و از عالَمی به عالَم دیگر، شامل تمامی مخلوقات میباشد؛ چنان که در آیات متعددی تصریح نموده که "با بارش باران، زمین را پس مرگش، زنده مینماییم" – پس زمین نیز دائماً میمیرد و زنده میشود:
- خداوند از آسمان، آبى فرستاد؛ و زمين را، پس از آنكه مرده بود، حيات بخشيد! در اين، نشانۀ روشنى است براى جمعيّتى كه گوش شنوا دارند!
●- بیشتر آدمیان، از مرگ بدشان میآید، میترسند و فرار میکنند، اما فراری در کار نیست، چون "مرگ" خودش مانند حیات موجودیت دارد، چنان که فرمود: «خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ / الملک، 2»؛ پس، چه کسی مانند مجاهدان راه خدا، از مرگ استقبال کند و چه به گمان خودش فرار کند، بالاخره این "مرگ" است که به سویش میآید و با او ملاقات میکند: «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ - بگو: اين مرگى كه از آن فرار مىكنيد، سرانجام با شما ملاقات خواهد كرد / الجمعة، 8»
●- برخی گمان دارند که "مرگ" پایانی است که در یک زمانی میرسد! در حالی که چنین نیست، بلکه "مرگ" هر لحظه میرسد! سال گذشته، دیروز، یک ساعت و یک لحظۀ پیش شما کو؟ همه مُردند! باید برویم همانطور که برای گذشتگان خود فاتحه میخوانیم و طلب مغفرت میکنیم، برای گذشتۀ خودمان هم طلب مغفرت و رحمت نماییم.
خداوند متعال، "رحمان و رحیم" است، و رحمان یعنی «وجود بخش» و رحیم نیز استمرار وجود بخشی میباشد. یعنی "موت و حیات" در لحظه استمرار دارد و او دائماً وجود میبخشد.
●- چون پس از مرگِ در هر لحظه، گام آخر "مرگ" میرسد، برخی گمان دارند که "مرگ"، یک پایانی است که زمانی میرسد؛ اما "مرگ"، پایان یک برهه و آغاز یک حیات دیگری است. شما به سوی مرگ میروید، مرگ نیز به سوی شما میآید، ملاقاتی رخ میدهد، و شما مرگ را میاندازید، از آن عبور میکنید و خودتان هنوز هستید و به حیات ادامه میدهید.
●- "مرگ" در واقع انتقال از حالتی به حالت دیگر و از عالَمی به عالم دیگر است. مثل رفتن از شهری به شهر دیگر.
به یک درخت زنده و سبز توجه کنید. وقتی آن را قطع میکنند، همان است، اما دیگر به آن درخت نمیگویند، بلکه "تنۀ درخت" میگویند؛ اگر آن را قطعه قطعه کنند، باز هم همان است، اما دیگر به آن چوب میگویند و اگر آن بسوزانند، از حالت چوب، به خاکستر مبدل میشود.
●- انسان هم همینطور است؛ از نطفه میمیرد و جَنین میشود، حیاتش در رَحِم مادر به پایان میرسد و به دنیا میآید، تا یک دقیقه پیش به او جَنین میگفتند، حالا میگویند: «نوزاد»، بعد کودک میشود، کودکیاش میمیرد و نوجوان و جوان میشود و وارد عوالم دیگری میشود، هم جسمش و هم روحش؛ لذا به هنگام بلوغ جنسی، روحش نیز بالغ شده و مکلف میشود؛ و این سیر ادامه دارد تا به پیری برسد و جسمش تماماً بمیرد و در قبر به خاک تبدیل شود، ما روحش وارد عالم دیگری شود و با جسمی مناسب به آن عالم، به حیات ادامه دهد.
- او كسى است كه شما را از خاك آفريد، سپس از نطفه، سپس از علقه (خون بسته شده)، سپس شما را بصورت طفلى (از شكم مادر) بيرون مىفرستد، بعد به مرحلۀ كمال قوّت خود مىرسيد، و بعد از آن پير مى شويد و (در اين ميان) گروهى از شما پيش از رسيدن به اين مرحله مىميرند و در نهايت به سرآمد عمر خود مىرسيد؛ و باشد که تعقّل كنيد!
مولوی، این سیر را چنین بیان میدارد:
از جمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم به حیوان برزدم
مُردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مُردن کم شدم
حملهٔ دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملایک پرّ و سر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کلّ شیء هالک الا وجهه
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچ اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم که انا الیه راجعون
●- پس این همه اصرار و توصیۀ مؤکد بر این که به "مرگ" توجه کنید، و "مرگ" را فراموش نکنید؛ فقط به "مرگ" آخر نیست، بلکه میفرمایند: «چون هر لحظه میمیرید، اولاً فرصت را غنیمت بشمارید و ثانیاً فراموش نکنید که بالاخره کلاً در این دنیا میمیرید و به حالت و عالَم دیگری منتقل میشوید که در آن پردهها کنار میرود و با روح و حقیقت آن چه بودید و کردید مواجه میشوید؛ پس مراقب حیات برزخی و اخروی خودت باشید.
به همین دلیل است که مرگ در این دنیا و انتقال به عالم دیگر، برای مؤمنان زیباست؛ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «به مرگ راغبتر از رغبت نوزاد به شیر مادر هستم» - امام حسین علیه السلام، فرمودند: «مرگ، همچون گردنبند زیبا بر سینه دختر جوان است»، حضرت قاسم علیه السلام فرمودند: «از عسل برایم شیرینتر و گواراتر است»؛ چون میدانستند که این "مرگ" پایان سفر و فراق است؛ پایان رنج، درد، غم و غصه است، و رسیدن به محبوب و وصال معشوق است.