أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
«تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» (القصص، 83)
- (آری) این سرای آخرت را تنها برای كسانی قرار میدهیم كه اراده برتریجوئی در زمین و فساد را ندارند، و عاقبت نیك برای پرهیزكاران است.
***
انسان عاقل و مؤمن، به کسی میگویند که با عقل، فهم و قلب خود نسبت به «توحید و معاد» شناخت خاصل نموده و با اعتقادات محکم، آخرتگرا میباشد. او در زندگی تلاش میکند، تحصیل مینماید، برای تأمین معاش خود کار میکند، ازدواج مینماید و ...؛ اما وقتی در تمامی این امور، خدا را نظر دارد و میکوشد تا در صراط مستقیم حرکت کند و فرامین او را اطاعت نماید و ولایت او را گردن نهد، یعنی میداند که این سفر کوتاه به پایان میرسد، نزد او بازمی گردد و معاد برپا میشود و جایگاه آدمیان، یا بهشت است و یا جهنم؛ لذا او خواهان مقام قُرب الهی در بهشت جاوید میباشد.
خداوند منّان، نه این که فقط مؤمنان را بهشت میبرد، بلکه بهشت را مال آنان مینماید و در اختیار آنان قرار میدهد، چنان که فرمود: «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ - بهشت برای آنان باشد» (التوبة، 111)، و یا در آیۀ فوق فرمود: «نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ - آن را قرار میدهم برای کسانی که ...»؛ اما رسیدن به مقام قُرب در جایگاه بهشت، شرط و شروطی دارد.
اراده
فرق است بین تخیل و تصور صواب (کار خوب) یا سیئه (کار بد)، با تفکر دربارۀ آنها؛ چنان که فرق است بین «تفکر» با «اراده».
تخیل و تصور، این است که آدمی صورتهایی از کار صواب یا گناه را در ذهن خود بسازد و هیچگونه پیامد و بازتاب علمی یا عملی نداشته باشد؛ بدیهی است که تصور و تخیل گناه تا این مرحله، گناه محسوب نمیشود، اگر چه آثار سوئی دارد که ممکن است آدمی را به گناه بکشاند. چنان که طبق روایت، حضرت عیسی علیه السلام به یاران خود فرمودند:
«إِنَّ مُوسَى نَبِيَّ اللَّهِ ع أَمَرَكُمْ أَنْ لَا تَزْنُوا وَ أَنَا آمُرُكُمْ أَنْ لَا تُحَدِّثُوا أَنْفُسَكُمْ بِالزِّنَا فَضْلًا عَنْ أَنْ تَزْنُوا فَإِنَّ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالزِّنَا كَانَ كَمَنْ أَوْقَدَ فِي بَيْتٍ مُزَوَّقٍ فَأَفْسَدَ التَّزَاوِيقَ الدُّخَانُ وَ إِنْ لَمْ يَحْتَرِقِ الْبَيْتُ»
- موسى بن عمران به شما امر كرد كه زنا نكنيد و من به شما امر میكنم كه یاد زنا را نیز در خاطر نياوريد (آن را برای نفستان بازگو ننمایید) چه رسد به عمل زنا! زيرا آن كه (در ذهنش) یاد زنا كند، مانند كسى است كه در عمارت زيبا و مزينى آتش روشن كند، دودهاى تيره آتش زيبائیهاى عمارت را خراب میكند، اگر چه عمارت آتش نگيرد.
يعنى فكر گناه خواه ناخواه در قلب آدمی تيرگى ايجاد میكند و به صفا و پاكى دل آنها ضربه میزند، و فهم و ایمان را دشوار میسازد، گر چه مرتكب آن گناه نشود.
«تفکر» این است که ذهن معلومات را چون پازل، کنار هم بچیند تا مجهولی را برای خود معلوم سازد. مانند کسی که در حل یک مسألۀ ریاضی، بر اساس معلومات تفکر میکند، یا کسی که برای انجام یک خدمت و یا خیانت و جنایت، با تکیه بر معلوماتش، نقشه میکشد!
اما «اراده»، یعنی کسی برای انجام کاری از مراحل تخیل، تصور و توهمات اولیه عبور کرده باشد، با تفکر برنامهریزی نموده باشد و اکنون عزم خود را برای انجام آن کار جزم میکند و یا به تعبیری دیگر، نیّت میکند و تصمیم قطعی میگیرد که بلند شود و حرکت کند تا اقدام نماید.
●- ممکن است کسی قصد خیری داشته باشد و پس از گذر از تمامی مراحل و مساعد دیدن شرایط، نیّت کند، تصمیم قاطع بگیرد و اراده کند که آن کار را به انجام برساند، اما به هر دلیلی موفق نشود. مثل این که تصمیم میگیرد و اراده میکند که برای شرکت در نماز جماعت، به سوی مسجد برود - یا به دیدار پدر و مادر و خویشان برود - یا از بیمار یا یتیمی عیادت کند - یا چیزی را به نیازمندش برساند و ...؛ اما مشکلی پیش میآید و نمیتواند آن کار را به انجام برساند. در اینجا، همان نیّت، قصد و ارادۀ او را به حسابش مینویسند و پاداش هم میدهند.
●- همچنین، ممکن است که کسی برای انجام یک گناه، نیّت، قصد و اراده کند، اما موفق به انجام آن نگردد. مانند سارقی که تمامی تخیلات و تفکرات برای انجام یک سرقت را به انجام رسانده، اکنون نیّت، قصد و اراده به انجام میگیرد، اما ناگهان میبیند که مأموران نیروی انتظامی، به دلایل دیگری در کوچه هستند - یا در سطح کلان، مانند امریکا و نظام سلطه، که قصد و ارادۀ جدی بر سقوط نظام جمهوری اسلامی و سپس تجزیۀ خاک این کشور دارند، اما با مقاومت سراسری، نیروی بازدارنده و ... مواجه میباشند و نمیتوانند هدف خود را محقق کنند، اما این اراده را دارند و برای انجامش میکوشند.
*- «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا» - یعنی: - - بهشت را برای کسانی قرار دادم که به هیچ وجهی، ارادۀ برتری طلبی و تباهی (گناه) را نمینمایند.
پس، اگر کسی ارادۀ برتریطلبی و فساد (تباهی) کند، اما موفق به انجامش نشود، کار تمام است و هرگز به بهشت وارد نخواهد شد.
به عنوان مثال ساده: کسی قصد دارد که لباس مناسبی بخرد. اگر قصدش خرید لباس به تناسب نیازش، فصل یا مجلسی باشد، اشکالی ندارد، اما اگر قصدش این باشد لباسش به چشم بیاید، از دیگران برتر باشد، به آن تفاخر کند و ...، همان ارادۀ برتری طلبی میباشد.
*- «اخلاق - مواضع» نظری و عملی مؤمن، چنین است که هرگز ارادۀ برتری طلبی و فساد (تباهی و گناه) نمیکند؛ پس به بهشت راه مییابد. حالا این که چقدر ارادۀ خوب نموده، چقدر عمل صالح انجام داده و تا چه میزان با ایمان و اخلاص، خداوند سبحان را بندگی (عبادت) نموده، مسائل و گامهای بعدی میباشد.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم؛
وَ الحَمدُ لله ربِّ العالَمین؛
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
کلمات کلیدی:
اخلاق سوره قصص