پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
همین که میگوید: «به لطف خدا» و سپس به نعمت او اشاره میکند، یعنی من از خود چیزی ندارم که به واسطۀ آن، خود را برتر از دیگران ببینم!
دقت کنیم که "تکبر"، صرفاً گفتنی نیست، بلکه یک حالت و رویکرد اخلاقی میباشد که در برخورد و رفتار با دیگران، بیشتر از گفتار نمایان میگردد.
به چند نکتۀ مهم باید توجه نمود:
1- نه "تکبر" و نه هیچ یک از صفات دیگری که خداوند متعال در خلقت انسان سرشته است، بد و مذموم نمیباشند؛ وگرنه خداوند متعال نمیآفرید و در وجود انسان قرار نمیداد.
به عنوان مثال: اگر صفت "نفاق" نباشد، هیچ کس نمیتواند درونش را پنهان بدارد و اگر در درون ناراحت است، آن را بروز ندهد - اگر "حرص" نباشد، کسی برای رسیدن به اهداف اولیه و گذر از آنها برای رسیدن به اهداف والاتر، همت و تلاش جدی نخواهد داشت؛ فرمود: «پیامبر به ایمان شما حریص است» و ... .
از جمله این صفات "تکبر" است که اگر نباشد، آدمی ذلیل، خوار و تسلیم هر کسی، یا حتی هر چیزی و هر اتفاقی میشود.
●- آن چه که بد و مذموم است، استفادۀ نادرست و نابجا از حالات و صفات میباشد؛ مانند: اختصاص دادن فطرت پرستش، به إلههای دروغین - یا اختصاص دادن شدت و غایت محبت که باید به محبوب غایی [الله جلّ جلاله] تعلق داشته باشد، به مظاهر دنیا - و یا استفاده از "علم" علیه مردم - استفاده از قدرت برای ظلم و ... .
●- ابلیس لعین که به خاطر عباداتش تا مقامات ملکوتی بالا رفته بود، به خاطر تمرد از فرمان سجده اخراج نشد، بلکه به خاطر "استکبار و تکبرش" اخراج شد و هبوط یافت.
2- "تکبر"، یعنی آدمی بدون هیچ وجه الهی، خودش را از دیگران برتر ببیند و دیگران را نسبت به خود خوار ببیند.
اگر کسی بگوید: «من فارغ التحصیل شدم، پس علم من از کودک کلاس اول دبستان بیشتر است - یا قد من بلندتر است - یا پول من بیشتر است - یا من سالم هستم و بر بیمار در سلامتی برتری دارم و ...، مصادیق "تکبر" نمیباشد.
*- بنابراین، اگر کسی بگوید: «من فارغ التحصیل شدم، پس علم من از کودک کلاس اول دبستان بیشتر است - یا قد من بلندتر است - یا پول من بیشتر است - یا من سالم هستم و بر بیمار در سلامتی برتری دارم و ...، مصادیق "تکبر" نمیباشد. اینها همه بیان واقعیات میباشند؛ اما اگر کسی گمان نمود که چون مقام بالاتری دارد، یا پول بیشتری دارد، انسان برتری نسبت به فقیر است، و فقیر را در مراتب انسانی کوچک و خوار شمرد [مانند نگاه و تقسیم بندی انسان در مکتب سرمایهداری]، مصداق "تکبرِ نکوهیده و مذموم" میباشد.
3- "تکبرِ مذموم" نیز مراتبی دارد. یکی در مقابل حق تعالی "تکبر" میکند و به جای آن که مقام "کبریایی" او را بشناسد و معظم بدارد، برای خودش مقام "کبریایی" قایل میشود! مثل فرعون گفت: «من ربّ برتر هستم».
*- البته این مرتبه از تکبر، فقط در امثال فرعونهای زمان وجود ندارد، بلکه تمامی کسانی که خداوند متعال را باور ندارند، انکار میکنند، کفر میورزند، برایش شریک قائل میشوند - و یا وجودش را قبول دارند، اما او را متهم به ظلم میکنند - و یا معترض میشوند که چرا خداوند متعال چنین کرد و اگر چنان میکرد بهتر بود [که نمونههایش را در پیامهای فضای مجازی بیشتر میبینند]، در مقابل خداوند سبحان تکبر دارند و خود را برتر از او میبینند!
*- یک عده، مقابل انبیاء، اوصیا و اولیای الهی "تکبر" دارند، یا آنها در مقام و منزلتی که دارند نمیشناسند - یا ولایت دیگران را بر ولایت آنان ترجیح میدهند - یا حتی در مقابل آنان به دشمنی میپردازند ... و یا علم خود را بیشتر از آنان میدانند، به آنان ایراد میگیرند و در مقابل نظر خود را ارجح میدانند و ... .
*- مرتبۀ دیگر، "تکبر" در مقابل مردم است که بیشتر رواج دارد؛ مانند کسانی که به خاطر برخورداری از برخی امتیازات دنیوی، مانند: مدرک تحصیلی، ثروت، مِلک، خودرو، قدرت، شهرت و ...، خود را نسبت به دیگران، انسانهای متفاوت، ممتاز و برتری میبینند و ضمن فخر فروشی به آنان، دیگران را خوار و کوچک میشمارند و به خود اجازۀ هر نوع اهانت، ظلم و تعدی را نسبت به آنان میدهند. دیگران را تحقیر و مسخره میکنند و ...!
توجه و ذکر نعمات:
خداوند متعال در قرآن کریم فرمود: «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ - و نعمتهاى پروردگارت را بازگو كن !» (الضّحی، 11)
دقت کنیم که فرمود: «بِنِعْمَةِ رَبِّكَ»، یعنی تماماً ذکر خداوند مُنعم (نعمت دهنده) است. میگوید: «الحمدلله، مسلمان و مؤمنم - خدا به من سلامتی داده است - خدا به من علم، ثروت، علم و قدرت داده است و ... . او اقرار دارد که من از خود هیچ ندارم که برتر از دیگران باشم، بلکه خداوند منّان، مرا از نعماتی برخوردار نموده است و البته از همین بابت، در مقابل او و دیگران مسئول میباشم.
بنابراین، اگر کسی به خاطر ایمان، خودش را برتر از کافر ببیند، نه تنها "تکبر مذموم" نیست، بلکه یک خودبزرگ بینی ممدوح است که به آن امر شده است و اگر چنین نبیند، قدر نعمت را ندانسته و شاکر نخواهد بود؛ و هم چنین است نسبت به سایر نعمات الهی.
●- خداوند متعال خود به مؤمنان میفرماید:
«فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ» (محمد صلوات الله علیه و آله، 35)
- پس هرگز سست نشويد و (دشمنان را) به صلح (ذلّت بار) دعوت نكنيد در حالى كه شما برتريد، و خداوند با شماست و چيزى از (ثواب) اعمالتان را كم نمىكند!
حال اگر مؤمنان، به بهانۀ دوری از تکبر، بگویند: «ما نباید خود را به لحاظ ایمانی برتر از کفار ببینیم و این تکبر است» چه اتفاقی میافتد، به جز آن که در مقابل آنها خود را ذلیل ببینند، سر فرود آورند و تسلیم شوند؟!
●- چرا در توصیف پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و تابعین و همراهان و همسویان با ایشان فرمود که «در مقابل کفار شدید و در مقابل مؤمنان ذلیلند؟!» چگونه ممکن است کسی به خاطر ایمان و مواضع به حق، خود را برتر از کافر، ظالم و مستکبر نبیند و در مقابل زیادهخواهیهایش، ایستادگی کند؟!
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» ()
- اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد، (به خدا زيانى نمىرساند)؛ خداوند جمعيّتى را مىآورد (و جایگزین مینماید) كه آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع (فروتن)، و در برابر كافران سرسخت (و نيرومندند)؛ آنها در راه خدا جهاد مىكنند، و از سرزنش هيچ ملامتگرى هراسى ندارند اين، فضل خداست كه به هر كس بخواهد (و شايسته ببيند) مىدهد؛ و (فضل) خدا وسيع، و خداوند داناست.
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
پرسش:
تکبّر در برابر دیگر بندگان خدا چگونه است؟ مثلاً اگر شخصی بگوید: «به لطف خدا هوش بهتری از اطرافیانم دارم ...، "متکبر" محسوب میگردد؟ و حال آن که ممکن است واقعیت داشته باشد.
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/ethics/11759.html
کلمات کلیدی:
اخلاق