آیا واقعه غدیر خم و خطبه پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، در منابع معتبر اهل سنت نیز آمده است؟ اگر آمده، چرا قبول ندارند؟!
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
غدیر خم، واقعهی ساده و کوچکی نبود که در دیدهها، سینهها و قلمها محفوظ نماند. مگر میشود مردمانی که تا کوچکترین رفتارها و کوتاهترین جملات ایشان (حتی مزاح) را ثبت و نقل میکردند، بتوانند از کنار چنین واقعهی بزرگی که به امر الهی به وقوع پیوست، و آن خطابهی مفصل که شرح تمام اسلام بود و به اخذ بیعت برای وصایت، ولایت، امامت و خلافت امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام انجامید، به سادگی و غفلت بگذرند!
بنابراین، علما، فقها، دانشمندان و مورخان اهل سنت نیز به این واقعهی مهم توجه نمودند و هر کدام تماماً یا بخشهایی از آن را به ثبت رساندهاند؛ حالا چرا اختلاف میکنند و نپذیرفتند و یا نمیپذیرند، علل و عوامل متعدد بسیاری دارد، چنان که قرآن کریم در اختیار همگان، از شیعه، سنی، مسلمان و غیر مسلمان قرار دارد، معارفش دقیق و حکیمانه و احکامش روشن است، اما همگان تسلیم «مسلمان» نمیشوند!
مستندات اهل تسنن آنقدر بسیار است که حتی فهرست آنها را نمیشود در این مختصر نگاشت، لذا فقط به چند نمونهی بسیار معتبر و مشهور اشاره میگردد:
احمد بن حنبل، پیشوای مذهب حنبلی:
●- احمد بن حنبل (164- 241 ق)؛ در چندین نوشتار به این واقعهی مهم دینی و تاریخی اشاره نموده است؛ از جمله:
*- ... زیاد بن أبی زیاد روایت کرد: شنیدم علی بن أبیطالب (علیه السلام) مردم را قسم میداد و فرمود: قسم می دهم مسلمانی را که در روز غدیرخم از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آنچه را شنیده، بازگوید. پس دوازده نفر از کسانی که در بدر حاضر بودند، برخاستند و شهادت دادند. (مُسند حنبل که مقدم بر صحیح بخاری و ... میباشد - جلد 1 ص 88)
*- ... عبدالرحمن بن ابی لیلی روایت می کند: علی را در روز رحبة دیدم که مردم را سوگند داد و به گواهی طلبید و می گفت: تنها کسی بپاخیزد و شهادت دهد که خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در آن حال دیده باشد. عبدالرحمن می گوید: دوازده نفر از کسانی که در بدر شرکت داشتند برخاستند. گویا من هماکنون به آنها مینگرم. گفتند: ما گواهی میدهیم روز غدیر خم از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدیم که میگفت: آیا من نسبت به مؤمنان از خودشان اولی نیستم؟ و همسرانم مادرانشان نیستند؟ (سورهی احزاب، آیهی 7) گفتیم : بلی. فرمود: هرکس که من مولای اویم پس علی هم مولای اوست. (همان، ص 119)
حاکم نیشابوری، از علما، فقها و محدثین مشهور و معتبر اهل سنت:
یحیی بن جعده از زید بن ارقم روایت كرده است كه همراه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به راه خویش ادامه مىدادیم تا به غدیر خم رسیدیم . در آن جا درختى بود كه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به آن درخت اشاره كرد و اصحاب زیر آن درخت را تمیز و مرتب ساختند و آن روز به اندازهاى هوا گرم بود كه ما روز گرم و پر حرارتى را مانند آن روز ندیده بودیم .
در آنجا بود كه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ایراد خطابه پرداخت . پس از حمد و ثناى الهى ، خطاب به مردم فرمود : هیچ پیغمبرى مبعوث نمىشود مگر آنكه نیمى از مقدار زندگى پیغمبر پیشین خود را عهدهدار مىشود ؛ طولى نمىكشد ، دعوت الهى را اجابت مىكنم و دو اثر گران سنگ (یا گرانبها) در میان شما به جاى مىگذارم كه اگر از خواسته و رویه آنان پیروى نمایید ، هرگز به گمراهى گرفتار نخواهید شد : یكى كتاب خدا و دیگرى عترت من است .
سپس دست على علیه السّلام را به دست گرفت و خطاب به مردم گفت : اى مردم ! چه كسى از جان و مال شما ، از خود شما سزاوارتر است ؟ گفتند : خدا و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله داناتر و اولیتر به جان و مال است آنگاه فرمود :
«من كنت مولاه فعلىّ مولاه».
حاكم نیشابوری بعد از نقل روایت نوشته است :
هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه .- این یک حدیث با مستندات صحیح است؛ و ذهبی نیز در تلخیص المستدرك سخن وی را تأیید میكند .
(الحاكم النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفای 405 هـ) - المستدرك علی الصحیحین مع تضمینات الذهبی فی التلخیص ، ج3 ، ص613 ، ح6272 ، ناشر : دار الكتب العلمیة ـ بیروت ، ط 1ـ 1411هـ ـ 1990م ).
محمد بن جریر طبری (متوفای310هـ)
قابل توجه آن که "محمد بن جریر طبری"، که از دانشمندان و مورخان بزرگ میباشد، كتاب مستقلی در چهار جلد در باره اسناد این روایت نوشته است. ذهبی در این باره میگوید:
«محمد بن جریر طبری اسناد روایت غدیر خم را در چهار جلد جمع آوری كرده است كه من قسمتی از آن را دیدم و از گستردگی روایات آن شگفت زده شدم و یقین كردم كه این اتفاق افتاده است».
(الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز ، سير أعلام النبلاء ، ج 14 ، ص 277)
●- ابن حجر عسقلاني - ابن ماجه قزويني – هيثمي - البزار ، أبو بكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق - يحيي بن جعده - أبو العباس ابن عقده – نسائي و ...، همه از اکابر، علما، فقها، محدثان و دانشمندان اهل سنت میباشند که به روشنی به این واقعه و صحت حدیث تصریح کردهاند.
مردمان اهل سنت:
مسلمانان اهل سنت نیز به حقانیت امیرالمؤمنین علیه السلام یقین دارند، ایشان را دوست دارند، برای ایشان احترام فوقالعادهای قائلند و ...؛ اما اولاً [مانند بسیاری از شیعیان] گرایش دارند، اطلاعاتی نیز دارند، یقینهایی هم دارند، اما شناخت و علمشان اندک است. هنوز فرق بین ولایت، امامت و خلافت برای بسیاری روشن نشده است و حتی دقت ندارند که در خطبه، به تمامی این شئون برای امیرالمؤمنین علیه السلام تصریح شده است، تا دیگر هیچ گونه تفسیر به رأی و اخلافی نباشد. ثانیاً آنطور که بین ما متداول است، کتاب و منبع در اختیار آنان قرار نمیگیرد – ثالثاً وعاظ دائم به آنها تلقین کردهاند که ما حق نداریم در امور بزرگان صدر اسلام (از جمله سه خلیفه) وارد شویم و احیاناً بررسی و نقد کنیم ... و بالاخره آن که تعصب بر "چهار مذهب" که هیچ کدام در زمان پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین علیه السلام و سه خلیفه نبودند و اولین آنها (ابوحنیفه) که به او امام اعظم میگویند، 150 سال پس از رحلت و در زمان امام صادق علیه السلام، رسالهای نوشت، مانع از تحقیق گردید و البته حکومتهایی که اصلاً مسلمان نبوده نیستند چه رسد به شیعه یا سنی (مثل امویان و عباسیان آن روز و وهابیت امروز)، به زور و به تبلیغ و به تطمیع و تهدید، اجازه شناخت و تفکر را نمیدادند و نمیدهند.
به آنها القا شده که مقصود از "ولیّ" در «من کنتُ مولاه، فهذا علی مولاه»، فقط دوست داشتن است و ما نیز ایشان را دوست داریم! و البته نمیگویند که این امر خداوند متعال در قرآن کریم است که نسبت به اهل بیت علیهم السلام "مودت" داشته باشید، یعنی محبت قلبی را در عمل ظهور و بروز دهید و در ضمن در خطبه که فقط کلمهی «ولیّ» نیامده است.
اجازه نمیدهند که آنها فکر کنند، اگر اطاعت از خلیفه واجب است، امیرالمؤمنین علیه السلام چهارمین خلیفه بودند، پس اطاعتشان واجب است، نه این که اطاعت فقط از خلیفه دوم واجب باشد! و نمیگذارند به این مهم توجه نمایند که اگر به اطاعت خلیفه چهارم نیز درآمدهاند، باید در همان باقی بمانند، چرا که پس از ایشان دیگر هیچ خلیفهای نیامده است.
حکایت:
در حج و مباحثه با رییس بعثهی یکی از کشورهای اهل سنت و با حضور جمعی از علمای آنها، رییس آن بعثه به بنده گفت: «در نظر اهل سنت، هر کس که از چهار مذهب خارج باشد، از دین خارج است!» - گفتم: بسیار خب، ولی حالا کدام یک از امامان چهار مذهب چنین حکمی دادهاند؟! چون پاسخی نداشت، گفتم: پس این قاعده و باور، خودش از دین خارج است، چون در هیچ یک از چهار مذهب، چنین مطلبی نیامده است! او ناراحت شد، اما علمای حاضر، خیلی متعجب شدند و حتی برای توجه دادن به این مسئله که سبب تفرقههای تعصبآمیز شده است، تشکر هم نمودند.
- تعداد بازدید : 3474
- 7 شهریور 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن ولایت (امام علی) غدیر