أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
سیاستهای خارجی امریکا را که بر بخش بزرگی از جهان سلطان دارد و در پی سلطۀ کامل و مطلق میباشد را چه کسانی تدوین میکنند و نقشهها و برنامههای راهبردی (استراتژیها) را چه کسانی ترسیم و تبیین میکنند؟!
منتظر نباشید که اسامی چند نفر منتشر شود، چرا که ساختار حکومتی امریکا، با تمامی جهان متفاوت است.
هرگز گمان نشود که ساختار ظاهری حاکمیت سیاسی امریکا، اعم از ریاست جمهوری، مجلس سنا، مجلس نمایندگان، سازمانها، نهادها و ...، در سیاستگذاری، برنامهریزی، مصوبات و اجرا، از استقلال کامل برخوردار میباشند! بلکه همه مجری دستورات تصمیم گیرندگان پشت پرده میباشند؛ البته نه به این شکل که عدهای به صورت رسمی و مکتوب، دستورهایی صادر کنند و اینها اجرا کنند؛ بلکه این تصمیمات با ارتباطات سازمدهی شده (لابیها) و ...، به احزاب، مجالس، سازمانها و کاخ سفید، دیکته میشود.
به گزارش شورای راهبردی روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران: «ساختار سیاسی امریکا، «غیر متمرکز و توزیعی» میباشد و کارگردانان و بازیگران آن به دو گروه «رسمی و غیر رسمی» تقسیم میشوند.»
نقش بازیگران غیر رسمی، سیاستگذاری و تصمیمگیری میباشد و بازیگران رسمی در سیاستگذاری و تصمیمگیری، فقط نقش انتقادی یا اصلاحات تکمیلی را ایفا مینمایند و مهم این است که هر دو گروه، برای حفظ جایگاه و منافع خود تلاش میکنند؛ هر چند که منافع بازیگران غیر رسمی (سرمایهداران کلان)، با بازیگران رسمی، فاصلۀ بسیاری دارد. بازیگران رسمی، خواه رئیس حزب و رئیس جمهور باشند، یا نمایندگان مجلس، افراد و دانشجویانی هستند که عضو یکی از دو حزب شدهاند و سپس در آنجا ارتقای درجه و مقام یافتهاند و اگر در این مقامات شاغل نگردند، کاری جز بازی گلف و ... از آنها برنمی آید؛ اما کارگردانان و بازیگران اصلی (غیر رسمی - سرمایهداران کلان)، گردانندگان امریکا و نظام سلطه بر جهان میباشند.
در انتخابات (کنگره، سنا و ریاست جمهوری) یا قوانین مهم در سیاست خارجی یا داخلی، حسب ظاهر بازیگران رسمی نقش دارند، اما آنها خود بازیگرانی هستند که توسط بازیگران غیر رسمی، کارگردانی میشوند تا سناریوی تدوین شدۀ آنها را روی صحنۀ نمایش اجرا کنند.
در عرصۀ سیاستهای خارجی امریکا، سه بازیگر غیر رسمی وجود دارد که نام مشخصاتی از آنها افشا نمیگردد و چه بسا مدام تغییر کنند، اما این بازیگران غیر رسمی، نقش اصلی را ایفا مینمایند.
آیپک و لابی یهودی (که بهتر است بگوییم: لابی صهیونیسم):
آیپک، کمیته روابط عمومی "آمریکا-اسرائیل" (American Israel Public Affairs Committee ) میباشد که در سال ۱۹۵۱ به رهبری آیال کنن (I.L. Kenen) تأسیس شد، اما تاریخ ثبت رسمی آن، 1963 میباشد. وظیفه دارد از یک سو سیاستهای حمایتی امریکا از اسرائیل را تبیین نماید، از سوی دیگر کمکهای یهودیان برای تقویت اسرائیل را جذب نماید و از سویی دیگر، عملیات کوچ دادن یهودیان از امریکا و اروپا و حتی آفریقا به اسرائیل را سازماندهی نماید.
پایگاه (سایت) رسمی آیپک به عنوان شعار سازمانی خود میگوید: «ما در کنار کسانی میایستیم که در کنار اسرائیل میایستند» و به همین دلیل بایدن به رغم جنایات هولناک اسرائیل و اعتراضات مردمی در سرتاسر جهان، با وقاحت گفت: «ما در کنار اسرائیل ایستادهایم».
آیپک، با بیش از صدهزار عضو رسمی، و جذب و هزینۀ میلیاردها دلار بودجه، موظف است که نمایندگانی به هر دو حزب بفرستد، تا هر کدام از دو حزب که در ریاست جمهوری یا دو مجلس انتخاب شدند، بازیگران رسمی آیپک باشند!
نفوذ آیپک در نهادهای قدرت (ریاست جمهوری، سنا و کنگره)، فقط ناشی از نفوذ رأی دهندگان یهودی در انتخابات نمیباشد، چرا که تعداد آنها اندک است؛ اما؛ مبالغ هنگفتی را در اختیار نامزدهای هر دو حزب [به ویژه اگر یهودی باشند] قرار میدهد. علاوه بر این که همین تعداد اندک یهودیان را در چند ایالت متمرکز کردهاند تا در انتخاباتها، رأی قابل توجهی داشته باشند؛ از جمله در ایالتهای بزرگی چون کالیفرنیا، فلوریدا، ایلینوی، نیویورک و پنسیلوانیا؛ لذا رأی این ایالتها، همیشه سرنوشتساز بوده است!
شرکتها و مجموعههای صنایع نظامی
سرمایهداران کلان امریکا که سیاستهای داخلی و خارجی را تدوین میکنند، بیشتر در صنعت بانک - صنایع نظامی - رسانه و صنعت گردشگی سرمایهگذاری کردهاند؛ چنان که امروزه بیشترین درآمد امریکا، از همین صنایع میباشد و در عرصههای دیگر، توان تولید، صادرات و رقابت ندارد.
کارگردانان و بازیگران غیر رسمی در صنایع نظامی، نقش پیچیدهای در تصمیمگیری و سیاست خارجی ایالات متحده دارند و درآمد آنها متکی به جنگافروزی - القای تهدید و ایجاد ناآرامی میباشد.
تنها یک روز پس از پیروزی دونالد ترامپ در سال 2016، ارزش سهام شرکتهای بزرگ اسلحهسازی ایالات متحده مانند نورث روپ گرومن، لاکهید مارتین و ریتون به طور قابل توجهی افزایش یافت، چرا که او را دیکتاتوری جنگافروز میشناختند.
ترامپ بلافاصله پس از ریاست جمهوری، قراردادی چند میلیارد دلاری با عربستان برای فروش سلاح منعقد نمود که با تهدید نشان دادن جمهوری اسلامی ایران - یمن - بحرین و برخی از کشورهای دیگر در منطقه توجیه میشد! هر چند که در آخر کار، عربستان را «گاو شیر ده» توصیف نمود.
اگر چه هر دو حزب را سرمایهگذاران کلان تأسیس نموده و اداره میکنند، اماسرمایهگذاران در صنایع نظامی را بیشتر «جمهوریخواهان» تشکیل میدهند، از این رو برای پیروزی نمایندگان جمهوریخواهان در ریاست جمهوری و دو مجلس، مبالغ کلانی را هزینه میکنند و البته تدابیر بسیاری اتخاذ میکنند؛ چرا که ایجاد بحران نظامی در کشورها، القای تهدید خارجی و جنگافروزی، درآمد بسیاری برای این شرکتها دارد و بازیگران رسمی [رئیس جمهور و دو مجلس] نقش مهمی در تصویب بودجه نظامی عادی و فوق العاده دارند!
اندیشکدهها
اگر چه سیاستهای کلان، مهم و تأثیرگذار در امریکا، توسط سرمایهداران کلان اتخاذ و ابلاغ میشود، اما آنها همینطوری و با سطحنگری و مبتنی بر امیال شخصی خود نظر و رأی نمیدهند، بلکه با بودجههای بسیار کلان، اندیشکدهها و مؤسسات تحقیقاتی و پژوهشی بسیار قدرتمندی را تأسیس کرده و اداره میکنند، تا آخرین اطلاعات، برآوردها و راهکارها (استراتژیها) را در اختیار آنان بگذارند.
به گزارش شورای راهبردی روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران: «نقش این اندیشکدههای فراملّی که در راستای منافع ایالات متحده عمل میکنند، اگر بیشتر از آیپک و مجتمعهای نظامی-صنعتی نباشد، کمتر از آنها نمیباشد نیست. اندیشکدههای آمریکایی که نقش مهمی در تصمیمگیری و تعیین الگوهای رفتاری و تصمیمگیریهای اجرایی در ایالات متحده دارند، از نظر تعداد در رتبه اول جهان قرار دارند.»
کلمات کلیدی:
حکومت جهانی