صحیفه سجادیه (ع) - مقدمهای در معرفی و چرایی افزودن این بخش
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ كَانَ قَبْلَهُ ، وَ الآْخِرِ بِلَا آخِرٍ يَكُونُ بَعْدَهُ»
(نخستین فراز از دعای اول صحیفه)
همۀ ستایشها مخصوص خداست؛ آن وجود مبارکی که اوّل است، بیآنکه اوّلی پیش از او بوده باشد؛ و آخر است، بیآنکه آخری پس از او باشد.
"شناخت" (معرفت)، در هر امری، در حرکت به سوی هر هدفی، در طی نمودن هر راهی و در انجام هر کاری، مقدم میباشد؛ و تردیدی نیست که هرگونه انتخاب هدف، قراردادن جهت (وجه)، موضعگیری، اقدام و عملی، بدون "شناخت"، بیخردانه و غیر علمی و از روی ناآگاهی میباشد که در یک کلمه به آن "جاهلانه" گفته میشود.
ممکن است افراد یا جامعهای، با سوسویی از دادههای فطری عقل و قلب، جهت درستی اتخاذ نمایند، و حتی مواضع، عملکرد و محبّت درستی از خود نشان دهند، اما چون "شناخت" درست و زیادی ندارد؛ با کمترین تحول مثبت یا منفی در امور زندگی، یا اولین مشکل در برآوردن نیازها و یا سادهترین پرسشها و شبهات، تغییر جهت دهند؛ چنان که در تاریخ صدر اسلام شاهدیم، بسیاری ابتدا از صحابه و یاران نزدیک پیامبر اکرم، امیرالمؤمنین، سیدة النساء، امام حسن و امام حسین صلوات الله علیهم اجمعین بودند، نه تنها همیشه در صف اول نماز حاضر میشدند، بلکه در جنگها شرکت مینمودند، و حتی سختیها و رنجهای بسیاری را متحمل میشدند، اما هر کدام در موضع و موقفی، نه تنها تغییر جهت دادند و از خط جدا شدند، بلکه حتی به مخالفت، مقابله، جنگ، خیانت و جنایت برخاستند!
ریشۀ تمامی این انحرافات [به ویژه از توحید، معاد، اسلام ولایت حقۀ الهی]، در مرحلۀ نخست، ضعف شناخت میباشد و سپس ضعف در ایمانی که با بندگی، اطاعت، تبعیت و برخورداری از تقوا ایجاد، محافظت و تقویت میگردد.
محبت
خداوند سبحان، در قرآن کریم فرمود که اصل بر "محبت" است؛ چرا که آدمی هر چه شناخت داشته باشد نیز در آخر کار، رسیدن و لقای محبوب را هدف قرار میدهد و به سوی او گام برمی دارد، حال خواه محبوب غاییاش، الله جلّ جلاله باشد، و یا هوای نفس خودش که به دنیا، مظاهر و متاعش توجه دارد؛ چنان که فرمود:
«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (آل عمران، 31)
- بگو: «اگر خدا را دوست مىداريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزندۀ مهربان [وجود بخش] است»
آری، اصل بر محبّت است و پاسخ محبّت نیز محبّت متقابل و مضاعف میباشد «يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»؛ و بهشت ابتدا یک جایگاه و سپس پذیرایی محبوب از محبّ خویش میباشد؛ و همین محبت است که سبب بخشش گناهان میگردد، چرا که محبوب هرگز محبّ خویش را مجازات نمیکند.
●- اما، محبّت نیز مبتنی بر "شناخت" میباشد؛ آدمی تا کسی را نشناسد، او را دوست نخواهد داشت و با دشمن او دشمنی نخواهد نمود و انگیزهای برای رفع و دفع موانع وصال در او ایجاد نخواهد شد.
ارتباط
پس از شناخت عقلی و علمی، ایمان و محبت قلبی، نوبت به برقراری "ارتباط" میرسد.
"ارتباط"، همان گره خوردن متغیر به ثابت است تا محکم بماند. در مورد مادر حضرت موسی علیهما السلام، فرمود: «رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا»، یعنی کم مانده بود که پس از سپردن فرزند نوزاد به آب، بیتاب شود، داد و فریاد کند، مأموران فرعون متوجه شوند و ...، اما ما قلبش را گره زدیم و بستیم، تا محکم بماند.
در مورد جوانان مؤمنی که موسوم به "اصحاب کهف" میباشند، فرمود:
«وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا» (الکهف، 14)
- و دلهايشان را محكم ساختيم در آن موقع كه قيام كردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمين است؛ هرگز غير او معبودى را نمىخوانيم؛ كه اگر چنين كنيم، سخنى بگزاف گفتهايم».
کمال
هر چه شناخت، ایمان، محبّت و ارتباط، کاملتر باشد، مراتب وجودی انسان رشد پیدا میکند، درجاتش بالاتر میرود و به کمال محض نزدیکتر (مقربتر) میگردد.
چرا در حالی که کتاب خلقت را پیش روی ما گشوده و به ما قدرت بینایی و شنوایی و فهم داده، وحی نیز نازل نموده است؟ برای این که او خودش باید کتاب خلقت را بنویسید و برای ما شرح دهد، تا عقل ما در شناخت خلقت، از ماده شناسی فراتر رود و حقایق را بشناسیم.
چرا احکام (قوانین - شریعت) را خودش وضع نمود؟ برای این که اولاً آدمی هر چقدر هم علم به دست بیاورد، و نمیتواند برای تقرب به محبوب، نقشه راه ترسیم نماید، و نمیتواند تمامی بایدها و نبایدهای منطبق با هدف و نقشه را بشناسد و وضع نماید؛ و ثانیاً عبادت مستلزم اطاعت است، پس باید دستوراتی باشد تا اطاعت انجام پذیرد.
چرا احکام عبادی، چون: «نماز، روزه، حج، جهاد و ...» را خودش بیان و ابلاغ نمود؟! برای این که کاملترین، جامعترین و با شکوهترین شیوههای "ارتباط" با او میباشند و قلب ما را محکم میسازند.
مبادی و مبانی
اما، هر شناختی [حتی در سادهترین مسائل و امور روزمره]، باید مبتنی بر مبادی و مبانی صحیح و کامل باشد.
"مبادی"، یعنی: مبدأ و منشأ این علم کیست و یا از کجاست؟ بنایش چیست و بر چه استوار است، تبیین کننده، ابلاغ کننده و معلمش کیست؟
"مبانی"، یعنی: اصول و فروعش، بر چه حقایق، علوم، حکمت و ضرورتی بنا شده است.
صحیفه سجادیه (ع)
نه فقط جهانبینی توحیدی، مستلزم دانش بر تعاریف خالق علیم، حکیم، قادر (اندازهگذار)، مالک و ربّ از عالم هستی و بالتبع بایدها و نبایدها میباشد، بلکه عقل سلیم گواهی میدهد که جز او کسی احاطۀ علمی ندارد که بخواهد تبیین و ابلاغ نماید.
●- انتقال علم الهی، توسط انبیایش علیهم السلام به انجام میرسد و توسط جانشینانی که مخزن وحی الهی و معدن علم الهی و معلمان بشر میباشند، تشریح و تعلیم میگردد.
خداوند سبحان، پیامبرانش را دعوت کننده، بشارت و انذار دهنده قرار داد و سپس برای هر امّتی، امام قرار داد تا مردمان را در حرکت به سوی او رهبری نمایند. لذا به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، فرمود: «إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ - تو فقط بيم دهندهاى! و براى هر گروهى هدايت كنندهاى هست / الرّعد، 7» - [و این منافات ندارد که پیامبری، خودش در زمان حیات، امام نیز باشد].
بنابراین، کاملترین، جامعترین، گویاترین، نورانیترین چراغ راه و سالمترین کشتی نجات برای انسان، پس از کلام وحی و قرآن مجید، تعلیمات اهل عصمت علیهم السلام میباشد که در یک کلمه به آن «حدیث» گفته میشود، حال خواه به شکل بیان علمی باشد، یا تذکر، یا خطبه، یا نامه، یا دعا و یا مواضع و رفتارهای عملی در هر امری. آنانند که همگی «مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة» میباشند.
امام خمینی رحمة الله علیه:
«شما اگر ادعیۀ امام سجاد و سایر ائمه را ملاحظه بفرمایید مشحون است از اینکه مردم را بسازند، برای یک امر بالاتر از آن چیزی که مردم عادی تصور میکنند. دعوت به توحید، دعوت به تهذیب نفس، دعوت به اعراض از دنیا، دعوت به خلوت با خدای تبارک و تعالی، معنیاش این نبوده است که مردم توی خانههایشان بنشینند و از مصالح مسلمین غفلت کنند و مشغول ذکر و دعا باشند. چنانچه خود آنها که ملاحظه میکنید، اینطور نبودند».(صحیفه امام، ج18، ص: 422)
●- احادیث بسیارند، اما برخی به صورت خاص دستهبندی شدهاند که در رأس آنها، کتاب شریف "نهج البلاغه" و سپس "صحیفه سجادیه علیه السلام" قرار دارند.
●- "صحیفه سجادیه علیه السلام"، فقط یک کتاب دعا برای بیان نیازها به خداوند منّان نیست، بلکه چون سایر ادعیۀ اهل عصمت علیهم السلام، سراسر علم، حکمت، موعظه، نصیحت، تذکر و نقشۀ راه است.
حتی اگر یک محقق کافر، قرآن حکیم، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه (ع) را بخواند، بهرههای علمی فراوانی میبرد، چه رسد به یک مسلمان، که با ایمانی مبتنی بر شناخت میخواند، و البته که پیروی، محبّت و مودّت شیعیان نسبت به اهل عصمت علیهم السلام، نه تنها درک و شناخت آنها را افزونتر مینماید، بلکه سبب توسل آگاهانهتر و ارتباط کاملتر، و عبادت با شکوهتر و مخلصانهترشان میگردد.
این بخش
بنابراین، باید نهج البلاغه بخوانیم، باید صحیفۀ سجادیه علیه السلام را، هم به عنوان یک منبع علمی و شناختی، و هم به عنوان کتاب دعا، بخوانیم و در فرازهایش همچون آیات قرآن کریم، تأمل، تفکر و تعقل نماییم.
●- هدف این پایگاه، از افزودن بخش "صحیفه سجادیه (ع)"، درج ادعیۀ این کتاب شریف نمیباشد که همه جا موجود است؛ بلکه در هر قسمت، فرازی با شرحی مختصر ایفاد میگردد؛ که امید است مورد قبول حق و نیز توجه ویژۀ حضرت امام علیه السلام، و هم چنین استقبال و استفاده قرار گیرد. ان شاء الله.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم؛
وَ الحَمدُ لله ربِّ العالَمین؛
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
- تعداد بازدید : 237
- 18 تیر 1401
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: صحیفه سجادیه