سلام به محضر شریف امام زمان علیه السلام و سلام خدمت شما بزرگواران.
عزاداری برای سیدالشهداء، امام حسین علیه السلام، مترادف شده با اشک ریختن بر مصائب وارد شده بر ایشان، خاندان و یارانشان در کربلا و عاشورا؛ و البته چنین هم هست.
احادیث بسیاری در آثار، برکات و ثواب این اشک ریختن وارد شده که در رأس همه آنها، بیان شخص سیدالشهداء علیه السلام میباشد که فرمودند:
«أنَا قَتیلُ العَبرَةِ، لا یذکرُنی مُؤمِنٌ إلَا استَعبَرَ» (بحار الأنوار ، ج 44 ، ص 284)
- من کشته اشکم. مؤمنی از من یاد نمیکند، جز این که میگرید.
دقت کنیم که در این حدیث و احادیث مشابه، بر «اشک مؤمن» تأکید شده است؛ چرا که غیر مؤمن نیز ممکن است به هنگام شنیدن مصیبت و توجه به آن، اشکی بریزد؛ اما ریشه و اثر اشک او با اشک مؤمن متفاوت میباشد؛ بدون ایمان، هیچ عمل صالحی، حتی اگر کشته شدن به دست دشمن باشد، اثر سازنده و باقی و اجر اخروی نخواهد داشت.
●- حالت خنده و گریه در انسان، ریشهها و عوامل متعددی دارند؛ لذا به هر قطرهای که از مجرای اشکی سرازیر شود، «اشک بر امام حسین علیه السلام» گفته نمیشود و آن اشکی نیست که ایشان بفرمایند: «من کشتۀ این اشک هستم»!
خنده و گریه، ممکن است فقط منشأ احساسی و عصبی داشته باشند؛ چنان که اگر کسی جملۀ خندهداری بشنود، میخندد و اگر او را قلقلک بدهند نیز میخندد - و همینطور ممکن است که کسی آوای محزونی را بشنود و گریه کند، در حالی که حتی معنای آن را نمیفهمد، و یا ضربهای به بدنش وارد شود که از شدت آن گریه کند. اینها همه خنده و گریۀ احساسی و عصبی میباشند.
اما، اگر کسی محبوبش را ببیند یا خبر خوشی از او بشنود، هم دلش میخندد و هم لبش - چنان که ممکن است از فراق محبوب و شدت دلتنگی، هم دلش گریه کند و هم اشک از چشمانش سرازیر شود. به اینها خنده و گریۀ عاطفی میگویند.
اما، آن اشکی برای سیدالشهداء و مصائب کربلا و عاشورا، پاک کننده و احیا کننده است و امام فرمودند: «من کشته این اشک هستم»، که ضمن معرفت، محبت و عاطفه، آدمی را از غفلتها و گناهان پاک کند، او را احیا کند، زاویه نگاه را تغییر دهد، تمامی توجهات را به سوی امام معطوف سازد و در قلب عزادار، تحول و انقلابی ایجاد کند که سبب پیدایش انگیزه، حرکت و پویایی شود.
اجازه دهید، جملاتی از حضرت امام خمینی رحمة الله علیه و امام خامنهای، دربارۀ عزاداری و گریه عرض کنم:
امام خمینی رحمة الله علیه فرمودند:
«آنها (رژیم سلطنت رضا خان و پسرش و دشمنان اسلام) فهمیده بودند ... از این مجالس عزاداری یک کاری میآید که نمیگذارد اینها کارشان را انجام بدهند.
وقتی یک ملت در ماه محرم، سرتاسر یک مملکت، یک مطلب را میگویند، شما انگیزه این گریه و این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم برای سیدالشهدا. نه سیدالشهدا احتیاج به این گریهها دارد و نه این گریهها خودش ـ فی نفسه ـ کاری از آن میآید، لکن این مجلسها مردم را همچو مجتمع میکنند و یک وجهه میدهند، سی میلیون، سی و پنج میلیون جمعیت در دو ماه محرّم و خصوصاً دهۀ عاشورا، یک وجهه، طرف یک راه میروند. اینها را در این ماه محرّم، خطبا و علما در سرتاسر کشور میتوانند بسیج کنند برای یک مسئله.
این جنبۀ سیاسی این مجالس بالاتر از همۀ جنبههای دیگری که هست. بیخود بعضی از ائمۀ ما نمیفرمایند که برای من در منابر روضه بخوانند. بیخود نمیگویند ائمۀ ما به اینکه هر کس که بگرید، بگریاند یا صورت گریه، گریه کردن به خودش[بگیرد]اجرش فلان فلان است.
مسئله، مسئلۀ گریه نیست. مسئله، مسئلۀ تباکی نیست. مسئله، مسئلۀ سیاسی است که ائمۀ ما با همان دید الهی که داشتند، میخواستند که این ملتها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند از راههای مختلف. اینها را یکپارچه کنند تا آسیبپذیر نباشند.» (صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۳۲۳)
و امام خامنهای فرمودند:
1- «هم در خود حادثه و هم در ادامه و استمرار حادثه، عاطفه يك نقش تعيينكنندهاى ايجاد كرده است، كه باعث شد مرزى بين جريان عاشورايى و جريان شيعى با جريانهاى ديگر پيدا شود. حادثهى عاشورا، خشك و صرفاً استدلالى نيست، بلكه در آن عاطفه با عشق و محبت و ترحم و گريه همراه است.
قدرت عاطفه، قدرت عظيمى است؛ لذا ما را امر مىكنند به گريستن، گرياندن و حادثه را تشريح كردن. زينب كبرى (سلام الله علیها) در كوفه و شام منطقى حرف مىزند، اما مرثيه مىخواند؛ امام سجاد بر روى منبر شام، با آن عزت و صلابت بر فرق حكومت اموى مىكوبد، اما مرثيه مىخواند. اين مرثيهخوانى تا امروز ادامه دارد و بايد تا ابد ادامه داشته باشد، تا عواطف متوجه بشود. در فضاى عاطفى و در فضاى عشق و محبت است كه مىتوان خيلى از حقايق را فهميد، كه در خارج از اين فضاها نمىتوان فهميد. (بيانات در ديدار روحانيان و مبلغان در آستانهى ماه محرم 5/11/84)»
2- بيان ماجراى عاشورا، فقط بيان يك خاطره نيست. بلكه بيان حادثهاى است كه - همانطور كه در آغاز سخن عرض شد - داراى ابعاد بىشمار است. پس، يادآورى اين خاطره، در حقيقت مقولهاى است كه مىتواند به بركات فراوان و بيشمارى منتهى شود. لذا شما ملاحظه مىكنيد كه در زمان ائمّه (علیهم السلام)، قضيهى گريستن و گرياندن براى امام حسين عليهالسّلام، براى خود جايى دارد.
مبادا كسى خيال كند كه در زمينهى فكر و منطق و استدلال، ديگر چه جايى براى گريه كردن (است) و اين بحثهاى قديمى است! نه! اين خيالِ باطل است.
عاطفه به جاى خود و منطق و استدلال هم به جاى خود، هر يك سهمى در بناى شخصيت انسان دارد. (بيانات در جمع روحانيون استان «كهگيلويه و بويراحمد» در آستانهى ماه محرّم 17/3/73)
●- بنابراین، این که یک عده فقط منتظرند تا یکی روضه و نوحهای بخوانند و حتی هنگام سخنرانی در پیش از مراسم، یا نمیآیند و یا در بیرون از مسجد و هیئت میایستند و به امور دیگر مشغول میشوند تا سخنرانی تمام شود و سپس وارد شوند - و یا متقابلاً برخی میگویند: «روضه، مرثیه و نوحه فایدهای ندارد، بلکه باید فقط توجه خبری و تحلیلی به حادثه داشت»، مصداق افراط و تفریط میباشند.
و هم چنین، اگر کسی گمان کند حال که اشکی به خاطر تحریک احساسات (نه عواطف) از چشمش جاری شده، دیگر بخشوده شده و مستقیم به بهشت میرود و لازم نیست که بفهمد، منقلب و انقلابی شود، در خط ولایت حرکت کند، در رکاب امام قرار گیرد و برای احیای اسلام و مقابله با ظلم و ظالم، به حد توانش مجاهدت نماید، عوامی محض است.